یکشنبه، خرداد ۰۸، ۱۳۸۴

تروجان جديد گروگانگيرى مى كند --خبر

آى تى ايران: به گزارش لابراتوار پاندا يك بدافزار جديد كه با ورود به كامپيوترها و دزديدن برخى فايل ها از كاربران اخاذى مى كند در اينترنت مشاهده شده است.اين تروجان با پنهان كردن برخى فايل ها به كاربر اعلام مى كند كه در ازاى دريافت ۲۰۰ دلار آن فايل ها را آزاد مى كند.اين رفتار كه تاكنون در اينترنت توسط هيچ بدافزارى مشاهده نشده بود، باعث شده كه FBI به كاربران در ايالت متحده آمريكا در اين زمينه هشدار جدى دهد.Panda Lab اين بدافزار را كه يك تروجان است، Trj.PGPCoder.A نام گذارى كرده است. اين تروجان به محض نصب شدن بر روى سيستم دو ورودى در رجيسترى ويندوز ايجاد مى كند: يكى براى اينكه مطمئن شود با هر بار روشن شدن كامپيوتر مجدداً اجرا مى شود و دومى براى شمارش فايل هايى كه قبلاً توسط كدهاى آلوده مورد هجوم قرار گرفته اند. سپس اقدام به جست وجو براى يافتن فايل هايى مى كند كه پسوند آنها مطابق با ليستى است كه اين تروجان همراه خود دارد.اقدام بعدى ايجاد يك فايل متنى بر روى دايركتورى هاى مختلف سيستم است. متن فايل مزبور داراى يك آدرس اى ميل است و هشدارى به كاربر كه در صورت تمايل به آزاد شدن فايل هاى گروگان گرفته شده بايد نامه اى به آن آدرس اى ميل بفرستد و مبلغ ۲۰۰ دلار نيز به عنوان غرامت پرداخت كند.براى در امان بودن از خطر آلوده شدن به Trj.PGPCoder.A شركت Panda Software پيشنهاد مى كند كه كاربران آنتى ويروس هاى خود را به روز كنند.

تازه ترين تكنولوژى دسترسى به اينترنت انقلاب واى مكس

براى دسترسى به اينترنت، سه راه مطمئن و شناخته شده وجود دارد. اول دسترسى باند پهن (Broad Band) كه معمولاً مودم كابلى و DSL براى دسترسى خانگى و خطوط پرسرعت T1 و T3 براى ادارات مورد استفاده قرار مى گيرد. دومين راه، دسترسى WiFi است كه كامپيوترهاى روميزى و به خصوص لپ تاپ ها مى توانند در اين روش، با استفاده از امواج رساننده داده هاى اينترنتى، با شبكه جهانى در ارتباط باشند. سومين راه، كه قطعاً در كشور ما معمول است نيز دسترسى از طريق خط تلفن (Dial up) است كه يك كاربر مى تواند با شماره گيرى يك خدمات دهنده اتصالات اينترنتى و اتصال به ISP ، با سرعتى به مراتب كمتر از دو روش گذشته (و به همين ترتيب هزينه هاى مقرون به صرفه تر) با اينترنت در ارتباط باشد. دو روش پيشين نيز هر كدام در كنار مزاياى مشهودى كه دارند واجد نقايصى هم هستند. مثلاً در روش هاى دسته بندى شده در دسترسى باند پهن (مثل T1۳، T و DSL) هزينه بالاى دسترسى و همچنين عدم امكان «حركت» براى كاربر نقص به شمار مى آيند. همچنين در روش بى سيم WiFi كه در آن دسترسى نسبتاً سريع (در مقايسه با Dialup) به همراه امكان حركت متصل شونده فراهم شده است، برد كوتاه امواج و نيز سرعت پائين (در مقايسه با T3 و DSL) خوشايند نيست.
حال فرض كنيد دانشمندان توانسته باشند روشى را براى دسترسى به اينترنت فراهم كنند كه مزاياى تمام روش هاى پيشين را داشته باشد و هيچ كدام از نقايص آنها را هم نداشته باشد!
اين ايده هيجان انگيز و رويايى اكنون جامه عمل پوشيده و با نام WiMAX در دنياى تكنولوژى حضور دارد. 112584.jpg
•WiMAX چيست
WiMAX يك روش بى سيم فوق العاده سودمند و انقلابى در زمينه دسترسى تمامى كاربران (در هر سطحى) به اينترنت است. اين نام از حروف اول كلمات Worldwide Intero Perability for Microwave Access گرفته شده و همانگونه كه از نام آن پيدا است، راه حلى براى دسترسى به اينترنت از طريق امواج مايكروويو است. طراحان و مهندسان اين روش برآن هستند تا در آينده اى نزديك، دسترسى بى حد و مرز به اينترنت را براى تمامى كاربران تا حد دسترسى به تلفن همراه آسان كنند و همانگونه كه اكنون در اغلب كشورهاى جهان، داشتن و استفاده از يك تلفن قابل حمل، به پديده اى معمولى بدل شده است، دسترسى آسان و نامحدود به مكان به اينترنت، براى همگان حاصل شود.
واى مكس در آينده بسيار نزديك، اينترنت را در كنار شبكه مخابراتى قرار خواهد داد و چنان انقلابى را در اين زمينه به وجود خواهد آورد كه روشن كردن اكثر كامپيوترهاى قابل حمل، خانگى و يا خاص، مساوى با اتصال آنها به اينترنت باشد. اين استاندارد از طرف IEEE معتبر شناخته شده و كد ۸۰۲.۱۶ از طرف اين سازمان به آن اختصاص يافته است.
•طرز كار واى مكس
واى مكس از نظر استفاده از امواج مايكروويو براى دسترسى مستقيم كاربران به اينترنت، تا حدود زيادى شبيه واى فاى است، با اين تفاوت كه سرعت آن بسيار بالاتر و برد آن به طور چشمگيرى وسيع تر است به طورى كه سرعت آن را مى توان با خطوط پرسرعت با پهناى باند وسيع (نظير T3 و DSL) مقايسه كرد و برد امواج آن را با تلفن همراه. از نظر فراگيرى شبكه نيز با هيچ كدام از مقياس هاى شناخته شده شبكه قابل مقايسه نيست و حتى از مقياس MAN كه براى شبكه هاى شهرى به كار مى رود و در حال حاضر بزرگترين مقياس شبكه هاى يكپارچه است هم به مراتب وسيع تر است.
اين سيستم از دو بخش كلى تشكيل مى شود: اول برج واى مكس (WiMAX tower) كه بيشترين شباهت را به برج هاى مخابراتى دارد و قادر است تا شعاع ۸ هزار كيلومتر مربع را تحت پوشش خود بگيرد. دوم گيرنده واى مكس (WiMAX receiver) شامل آنتن گيرنده امواج مايكروويو كه مى تواند برحسب موقعيت گيرنده از يك قطعه كوچك گيرنده WiFi در يك لپ تاپ تا گيرنده فرستنده داخلى در يك اداره متفاوت باشد.
برج واى مكس مى تواند به طور مستقيم و با يك پهناى باند بالا (مثلاً خط T3) با اينترنت در ارتباط باشد و امواج را به كاربران و يا برج بعدى انتقال دهد. با توجه به گستره بالاى هر برج (۸ هزار كيلومتر مربع) با ايجاد برج هاى متعدد در انتهاى محدوده تحت پوشش يك برج ديگر، مى توان محدوده قابل توجهى را _ مشابه با سيستم تلفن همراه غير ماهواره اى _ تحت پوشش قرار داد. كاربرانى كه هم اكنون از سيستم WiFi براى اتصال به اينترنت استفاده مى كنند به خاطر تشابه استفاده از سيگنال ها، احتمالاً مى توانند از WiMAX نيز استفاده كنند هرچند كه تجهيزات دريافت امواج واى مكس در حال حاضر متفاوت با واى فاى است.
•چرا واى مكس
دسترسى «اينترنت بى سيم» هم اكنون از طريق تكنولوژى واى فاى ميسر است و ممكن است اين سئوال به نظر برسد كه چه لزومى به ابداع يك تكنولوژى ديگر در اين زمينه است. آيا اگر فقط مشكل برخى از اشكالات سيستم واى فاى است، نمى توان با بهسازى اين سيستم به همان چيزى كه واى مكس مدعى آن است دست يافت؟نگاهى به تفاوت هاى واى مكس و واى فاى نشان مى دهد كه به رغم تشابه اين دو روش در استفاده از امواج مايكروويو براى تامين دسترسى اينترنت براى كاربران، واى مكس و واى فاى دو سيستم جداگانه هستند.
واى فاى اتصال بى سيم را با بردى كوتاه، حداكثر در حد محوطه يك فرودگاه، نمايشگاه يا كافى شاپ (نهايتاً در سطح ۶۵ كيلومتر مربع) برقرار مى سازد. در حالى كه در واى مكس صحبت از اتصال بى سيم دست كم در حد يك شهركوچك است (چيزى در حدود هشت هزار كيلومتر مربع). گذشته از اين حداكثر سرعتى كه تكنولوژى واى فاى براى كاربران فراهم مى كند، سرعت دانلود پنج مگابايت در ثانيه است و اين در حالى است كه كاربران تكنولوژى واى مكس با سرعت شگفت انگيز ۵۰ تا ۱۰۰ مگابايت خواهند توانست داده ها را از اينترنت دانلود كنند (به اين ترتيب امكان تماشاى يك فيلم با كيفيت بالا از اينترنت- كه سرعتى حداقل برابر با ۱۰ مگابايت در ثانيه نياز دارد- براى كاربرى كه در حال حركت با يك لپ تاپ است به راحتى ممكن خواهد بود).
تفاوت عمده ديگر واى مكس با واى فاى و نيز روش هاى دسترسى با پهناى باند بالا، ارزان بودن آن است كه هرچند تا رسيدن به اين مولفه به شدت مهم راه زيادى مانده است ولى يكى از اهداف طراحان آن است. «ارزان بودن» يا حتى «زياد گران نبودن» چيزى است كه برآورده شدن آن مى تواند تمام تكنولوژى هاى رقيب واى مكس را از ميدان به در كند.
•اينتل و واى مكس
در حال حاضر شركت اينتل بيشترين تمركز را بر روى واى مكس گرفته و مرتباً در حال توسعه اين تكنولوژى است و در ميان بيش از ۲۰۰ شركتى كه در مورد واى مكس در حال تحقيق و ابداع هستند پيشرو محسوب مى شود.اينتل اعلام كرده لپ تاپ هاى سنترنيوى خود را با قابليت واى مكس حداكثر تا سه سال ديگر به بازار خواهد فرستاد كه اين از هم اكنون يك موفقيت براى تكنولوژى واى مكس محسوب مى شود. اين شركت همچنين اعلام كرده كه به همراه شركتى به نام كليرواير (Clearwre) اقدامات بيشترى را براى دسترسى برخى كاربران محدود از طريق واى مكس فراهم خواهند كرد تا از هم اكنون تعداد كاربران اين تكنولوژى رو به افزايش گذارد.
هم اكنون اينتل براى سيستم واى مكس تجهيزاتى شايد مودم كابلى و يا دى اس ال در دست تهيه دارد كه سيگنال هاى پرسرعت بى سيم واى مكس را به بهترين شكل دريافت مى كند.
•دو مسئله كوچك
واى مكس در دو جا با مشكل روبه رو است. اول آن كه اين سيستم بى حد و مرز مى تواند امنيت دولت ها را به خطر اندازد و به همين خاطر از هم اكنون يك تهديد امنيتى براى حكومت ها به شمار مى رود. از اين رو، به موازات تامين لوازم تكنيكى آن مسائل حقوقى واى مكس نيز احتياج به حل دارند. مسئله دوم تامين هزينه واى مكس است كه براى آن راهكار منسجم و مشخصى ارائه نشده است. آيا بايد مانند تلفن همراه با آن برخورد كرد و از مشتركان هزينه اتصال را برحسب مدت دريافت كرد و يا همچون ISP هاى بيشتر كشورها، هزينه اشتراك ثابت از مشترى اخذ كرد؟ يا... پاسخ هرچه باشد از نظر كاربران زياد مهم نيست. اگر «ارزان بودن» تامين شود!
محمود فرجامى
روزنامه شرق

راهكارهاى موثر براى مقابله با زباله هاى الكترونيكى

با پيشرفت جوامع، مشكلات جديدى براى آنها بروز مى كند. هنگامى كه هنوز اتومبيل هاى امروزى ساخته نشده بودند، مشكل مرگ و مير ناشى از تصادف و مشكلات زيست محيطى و... نيز وجود نداشت. رخداد انقلاب الكترونيك در صنعت فناورى پيشرفته، سبب شده است كه كامپيوتر، تلفن روميزى، تلفن همراه، فكس، مانيتور و ديگر وسايل منضم به آنها به بخشى از زندگى انسان تبديل شوند، ولى بايد از نظر دور نداشت كه پس از مدتى اين وسايل باعث ايجاد كوهى از زباله هاى الكترونيك (E-Wastes) مى شوند.112575.jpg
• • •
بر اساس گزارش موسسه ديده بان جهان در سال ۲۰۰۱ به ازاى هر مرد، زن و كودك در جهان ۶۰ ميليون ترانزيستور توليد شده است. اين ترانزيستورها در انواع محصولات از كامپيوتر و خودرو گرفته تا كارت هاى تبريك موسيقى دار، به كار مى رود. طبق اطلاعاتى كه در ژورنال علوم و فنون زيست محيطى انتشار يافته است، براى ساخت يك ميكروچيپ دو گرمى به ۶/۱ كيلوگرم سوخت فسيلى، ۷۲ گرم مواد شيميايى و ۳۲ كيلوگرم آب نياز است. تحقيقاتى كه توسط يك گروه محقق در دانشگاه ملل متحد انجام شده بيان مى دارد كه جرم مواد مصرفى در توليد يك ميكروچيپ MBRAM ۳۲ حدود ۶۳۰ برابر جرم محصول نهايى است و به دليل فناورى هاى خاص براى توليد اين ميكروچيپ، ميزان انرژى مصرف شده براى آن نيز ۱۶۰ برابر انرژى مورد نياز براى ساخت ديگر ميكروچيپ هاى ساده است. به علاوه در ساخت آن ده ها ماده شيميايى بالقوه خطرناك نيز به كار مى رود.
يكى از راه حل ها براى جلوگيرى از توليد اين گونه زباله ها، استفاده مجدد از اين وسايل توسط اشخاص ديگر است. به اين معنى كه مى توانيد اين وسايل را به اقوام، دوستان، مدارس، انجمن هاى خيريه و يا حتى اشخاص ديگر بدهيد تا به نحو مناسب از آنها استفاده كنند. يكى ديگر از راه حل ها آن است كه مثلاً هنگام خريد كامپيوتر جديد، وسايل مورد نياز تا حد امكان از قسمت هاى كامپيوتر قديمى تهيه شود چون وسايلى كه با فناورى بالا و مصرف زياد انرژى و مواد تهيه مى شوند را نبايد به راحتى، به دور انداخت. بايد توجه داشت كه اگر كامپيوترهاى مستعمل و ساير ابزارهاى ارتباطى كه زمان مطلوب استفاده از آنها سپرى شده است، بازگردانده شوند مثلاً در آمريكا از آلودگى محيط زيست توسط دو ميليون تن زباله الكترونيكى جلوگيرى خواهد شد. ذكر اين نكته ضرورى است كه در نمايشگرهاى كامپيوتر تا ۶/۳ كيلوگرم سرب وجود دارد. در بعضى از نمايشگرهاى جديد، جيوه نيز يافت شده كه باعث آسيب به دستگاه عصبى مى شود. ضمناً گفته شده است كه كادميم موجود در باترى بعضى از كامپيوترها خطر ايجاد سرطان را افزايش داده، به دستگاه تناسلى آسيب رسانده و در رشد جنين، اختلال ايجاد مى كند. در قسمت هاى مختلف وسايل الكترونيك، فلزات قيمتى مانند طلا، نقره و پلاتين نيز وجود دارد ولى استحصال آنها مشكل به نظر مى رسد و خالى از خطر نيست.
• وضعيت كشورهاى پيشرفته
كشورهاى توسعه يافته از چند راهكار براى برخورد با اين مشكل استفاده مى كنند. قسمتى از اين زايدات راهى مراكز دفن مى شوند. به عنوان مثال آمارها بيانگر آن است كه در آمريكا در سال ۱۹۹۷ بيش از ۹/۲ ميليون تن زباله الكترونيك به مراكز دفن زباله ارسال شده و برآورد شده است كه تا سال ۲۰۰۴ حدود ۵/۳ ميليون كامپيوتر، سر از مراكز دفن زباله درآورند. راهكار ديگر، صدور اين مواد به كشورهاى ديگر است. بيان شده است كه ۱۰ درصد از اين گونه زباله هاى توليدى در كشورهاى آمريكا، آلمان، هلند، انگلستان استراليا به كشورهاى فقير صادر مى شود. بايد توجه داشت كه بين ۵۰ تا ۸۰ درصد كامپيوترهاى مستعمل، نمايشگرهاى كامپيوتر و صفحات مدارات الكترونيك آمريكا به كشورهاى چين، پاكستان و هند فرستاده مى شود. گزارش هاى انتشار يافته نشان مى دهد كه در زمينه بازيافت اين وسايل، اروپا از آمريكا پيشى گرفته است و مسئوليت بازيافت تجهيزات الكترونيك از ابتدا برعهده سازنده تجهيزات، گذاشته شده است و سازندگان موظف شده اند تا توليدات مستعمل را از مصرف كنندگان بازپس گيرند. اين در حالى است كه فرماندار ايالت كاليفرنيا در ماه سپتامبر ۲۰۰۲ لايحه پرداخت يك دلار به ازاى هر وسيله الكترونيكى براى بازيافت بهداشتى آن را وتو كرد.
در چنين شرايطى ژاپن دست به وضع قوانين سختگيرانه تر زده و تاكنون بازيافت را به وسايل خانگى نيز تعميم داده است كه براساس آن مصرف كنندگان بايد هزينه بازيافت يخچال، ماشين لباسشويى و دستگاه هاى تهويه مطبوع را به سازندگان بپردازند.
روش پرداخت هزينه بازيافت نيز در هر كشور با كشور ديگر فرق دارد. گروهى از كشورها اعتقاد دارند كه بهتر است هزينه بازيافت در همان ابتدا از مشترى اخذ شود و در انتهاى مصرف نيز كالاى مورد نظر به كارخانه سازنده فرستاده شود تا مورد بازيافت قرار گيرد. گروهى نيز بر اين اعتقادند كه شايد مشترى نخواهد كالاى مورد نظر را عودت دهد و خود كاربردى براى اين وسايل بيابد، بنابراين چرا بايد از ابتدا قيمت بيشترى بپردازد. بر اين اساس روش كار آنها به اين صورت است كه مشترى در صورت عدم نياز به كالا در انتهاى دوره مصرف، كالاى مورد نظر را به همراه هزينه مربوط به كارخانه سازنده، عودت دهند. در بعضى از كشورها نيز براى عودت دادن كالاهاى مستعمل، معافيت مالياتى در نظر گرفته مى شود. تمامى اين روش ها به اين دليل است كه مصرف كننده شخصاً وظيفه بازگرداندن كالا را برعهده داشته باشد چون در غير اين صورت بايد يك سيستم جمع آورى كننده نيز براى تجهيزات الكترونيكى غيرضرورى، طراحى و اجرا شود.
يكى ديگر از مشكلات كشور هاى پيشرفته، فشار افكار عمومى و طرفداران محيط زيست و حتى كاركنان شركت هاى بزرگ است كه بر سازندگان تجهيزات، فشار مى آورند تا فرايند هاى توليد خود را با محيط زيست، همخوان كنند.
• وضعيت كشور هاى در حال توسعه
بايد توجه داشت كه اين كشور ها با اين مشكل از دو جنبه درگيرند، اول آنكه بايد مشكل محصولات ساخته شده در كشور خود را حل كنند و در ثانى بايد راه حلى براى تجهيزات مستعمل صادراتى از كشور هاى صنعتى بيابند.
طرفداران محيط زيست معتقدند كه كشور هاى صنعتى با صدور اين محصولات، علاوه بر محيط زيست بر ساكنان كشورهاى در حال توسعه نيز صدمه وارد مى كنند. چون افرادى كه مشغول بازيافت و پياده سازى تجهيزات الكترونيك هستند در معرض انواع خطر ها قرار خواهند داشت. طرفداران محيط زيست مى گويند، كشور هاى صنعتى با اين كار (صدور تجهيزات الكترونيك مستعمل) هزينه هاى بعدى خود را به كشور هاى در حال توسعه تحميل مى كنند. هر چند اين مشكل براى اين كشور هنوز به صورت حاد در نيامده است ولى نگرانى متخصصان محيط زيست از آن جهت است كه سرعت رشد صنايع الكترونيك بسيار شديد بوده و تجهيزات الكترونيكى كه در گذشته بعد از چهار تا پنج سال، كهنه به حساب مى آمدند، امروزه حداكثر به دو سال جديدند و بعد از آن به صورت از رده خارج خواهند بود.
بايد توجه داشت كه كنوانسيون بازل، صدور زايدات خطرناك را منع كرده است. شايان ذكر است كه آمريكا تنها كشور صنعتى است كه اين كنوانسيون را امضا نكرده است و به صورت فعال در جهت تضعيف اين كنوانسيون تلاش مى كند.
در ارتباط با زباله هاى الكترونيك نشستى از سوى كشور هاى آسيايى در سال ۲۰۰۲ برگزار شد تا راه حل هايى براى اين مشكل فزاينده بيابند. به دليل وجود دو كشور پرجمعيت چين و هند در آسيا، اين قاره به عنوان مقصد مناسبى براى صدور تجهيزات الكترونيك مستعمل كشور هاى صنعتى درآمده است. در بعضى از كشور هاى اين قاره، قطعات تجهيزات جداسازى مى شود تا در نهايت فلزات گرانبها مثل طلا، نقره، مس و پلاتين و ديگر فلزات باارزش، بازيابى شوند.
بيشترين خطرات شغلى، متوجه كارگرانى است كه به اين امور مشغولند چون از ايمنى و بهداشت لازم براى انجام اين كار ها برخوردار نيستند. در اين نشست بيان شد در جهان، سالانه حدود ۱۵۰ ميليون تن زايدات خطرناك توليد مى شود كه چون جهان صنعتى توليد كننده قسمت عمده آن است بايد وظيفه پاكسازى را نيز خود بردوش گيرد.
يكى از مشكلات كشور هاى در حال توسعه اين است كه آمار دقيق و مشخصى از حجم اين مواد، قابل دسترس نيست. اخيراً اطلاعاتى در مورد كشور هند به دست آمده و بيان شده است كه در حال حاضر حدود ۴/۱ ميليون كامپيوتر خارج از رده در هند وجود دارد و توليد كنندگان سالانه ۱۰۵۰ تن زباله الكترونيكى به آن اضافه مى كنند. مبداء ورود رايانه هاى مستعمل به اين كشور، آمريكا، سنگاپور و كره جنوبى است. اين در حالى است كه دولت هند ورود كامپيوتر هاى مستعمل را ممنوع كرده ولى گروهى اين وسائل را به عنوان هديه و يا تحت عنوان موسسات خيريه وارد هند مى كنند.112578.jpg
كشور ما نيز گونه ديگرى از اين موضوع را تجربه كرده است و طى چند سال گذشته شاهد ورود انواع تلفن هاى روميزى اروپايى به صورت نو، دست دوم و مستعمل به بازار بوده است.
شايد اين موضوع با استقبال نيز مواجه شده باشد ولى علاوه بر آسيب به كارخانه هاى سازنده داخلى از تبعات زيست محيطى آن نيز نبايد غافل بود.
كشور هاى در حال توسعه خواهان آن هستند كه كشور هاى صنعتى، هنگام طراحى تجهيزات جديد، مشكلات آنها را نيز مورد توجه قرار دهند و محصولى طراحى كنند كه آثار منفى كمترى به همراه داشته باشد چون كشور هاى صنعتى حتى اگر هزينه بازيافت را نيز از مشترى دريافت كرده باشند، به كشور هاى در حال توسعه از اين بابت هزينه اى پرداخت نمى كنند.
گروهى از كارشناسان معتقدند كه كشور هاى توسعه يافته بايد كارخانه ها و تاسيسات بازيافت زباله هاى الكترونيك را نيز در اختيار كشور هاى مقصد قرار دهند تا آنها بتوانند به صورت ايمن و بهداشتى، عمليات بازيافت را انجام داده و از صدمات احتمالى جلوگيرى كنند.
در كشور ما نيز اگر سرى به انبار سازمان ها و شركت هاى بزرگ بزنيد، با ابعاد مشكل، آشنا خواهيد شد و خواهيد ديد كه فضاى زيادى از انبار دانشگاه ها، بانك ها و كارخانه هاى توليدكننده به نگهدارى تجهيزات مستعمل و غيرمستعمل اختصاص يافته است. بايد توجه داشت كه هر چه سازمان، قديمى تر باشد اين مشكل نيز در آن حادتر خواهد بود. تا چند سال پيش تقريباً همه كاربران از مانيتورهاى ۱۴ اينچى براى كامپيوترهاى خود استفاده مى كردند ولى طى چند سال گذشته مانيتورها ۱۷،۱۵ و ۲۱ اينچ وارد بازار شده و ديگر جايى براى مانيتورهاى قديمى وجود ندارد. اگر به منزل بزرگ ترهاى فاميل سرى بزنيد شايد بتوانيد تلويزيون هاى لامپى قديمى را مشاهده كنيد كه كاركرد خود را از دست داده اند. با ورود چاپگرهاى ليزرى، چاپگرهاى قديمى به كنارى نهاده شده اند. نبايد فراموش كرد كه گوشى هاى جديد تلفن (روميزى) به دليل قابليت هاى بيشتر جايگزين گوشى هاى قديمى شده اند. همچنين با ورود سيستم هاى جديد براى بازى هاى كامپيوترى، سيستم هاى قديمى به كنارى نهاده شده اند. ضبط صوت هاى قديمى نيز بايد ميدان را به دستگاه هاى پخش CD، DVD و MP3 واگذار كنند. براين اساس اگر در اطراف خود دقت كنيد مى توانيد نمونه هايى از مشكل را ببينيد. شايد بتوان ديسك هاى CD و DVD را نيز يكى از مشكلات موجود به شمار آورد.
• مواد تشكيل دهنده تجهيزات الكترونيك


تجهيزات الكترونيكى بسته به نوع كاربرد آنها از مواد مختلفى تشكيل شده اند. امروزه در جهان به دنبال يافتن فناورى هاى خودكار براى جداسازى قطعات اين تجهيزات پس از منقضى شدن عمر مفيد آنها هستند كه اين موضوع شديداً متاثر از مواد تشكيل دهنده تجهيزات است.
با دقت در جدول مى توان دريافت آهن و پلاستيك، قسمت اعظمى از مواد موجود در اين تجهيزات را تشكيل مى دهند كه كاربردهاى متنوعى را مى توان براى آنها در نظر گرفت. در مورد پلاستيك يكى از راه حل ها كه قابليت جذب حجم زيادى از آن را نيز دارد استفاده از پلاستيك به جاى زغال سنگ در كوره بلند ذوب آهن است كه در بسيارى از كشورها آزمايش شده است.
• تلفن هاى همراه، چالش جديد
يكى از وظايف متخصصان محيط زيست آن است كه از زاويه خاص خود به رفتارها، پديده هاى اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى بنگرند. پيشرفت فناورى باعث آسايش انسان ها شده و تلفن همراه نيز يكى از اين مظاهر پيشرفت است اما بايد توجه داشت كه انواع متنوع اين تلفن ها به معضلى براى محيط زيست تبديل خواهد شد. انتظار مى رود كه تا سال ۲۰۰۵ سالانه ۱۳۰ ميليون تلفن همراه دور ريخته شود كه با احتساب باترى و شارژكننده، وزن اين مواد زايد بالغ بر ۶۵ هزار تن خواهد بود. آمارها نشان مى دهد كه بيش از ۱۳۰ ميليون تلفن همراه در آمريكا مورد استفاده قرار گرفته است و بايد توجه داشت كه عمر مفيد اين تلفن ها حدود ۱۸ ماه برآورد شده است چون با ورود قابليت هاى جديد، وسوسه تعويض تلفن هاى همراه نيز آغاز مى شود. اين مشكل فقط در آمريكا بروز نكرده است چون در حال حاضر بيش از يك ميليارد تلفن همراه در جهان مورد استفاده قرار مى گيرد كه به زودى قسمتى از آنها دور ريخته خواهد شد و در اينجا است كه مشكلات زيست محيطى ناشى از مواد تشكيل دهنده اين تلفن ها، آغاز مى شود. البته مشكل باترى هاى تلفن همراه را نبايد از نظر دور داشت.
در استراليا به كسانى كه بخش هايى از تلفن همراه قبلى خود را به كمپانى توليدكننده تلفن عودت دهند، تخفيف داده مى شود. هرچند اين برنامه، موفق بوده ولى گويا مورد توجه سازندگان عمده تلفن همراه قرار نگرفته است چون آنها اظهار داشته اند كه افراد، مى توانند تلفن هاى قديمى را به موسسات خيريه بخشيده و يا اين كه به كشورهاى در حال توسعه ارسال كنند. اصولاً سازندگان تمايل دارند كه بيشتر، توليد كنند و به استفاده و عاقبت تجهيزات توليد شده، علاقه اى ندارند.
آژانس حفاظت محيط زيست آمريكا به سازندگان تلفن همراه توصيه كرده است كه از طريق استاندارد كردن روش هاى توليد خود، تلفن هايى توليد كنند كه انگيزه كمترى براى تعويض ايجاد كند. البته به نظر نمى رسد كه اين توصيه با استقبال سازندگان روبه رو شود. اين نكته قابل ذكر است كه هرچند وزن تلفن هاى همراه كم است ولى تعداد آنها برخلاف ديگر تجهيزات الكترونيكى بسيار است. در اين مورد نبايد از نظر دور داشت كه ديگر تجهيزات الكترونيك را مى توان چند نفره مورد استفاده قرار داد ولى تلفن هاى همراه تقريباً به صورت يك كالاى شخصى درآمده است. مثلاً در يك خانواده تقريباً تمامى اعضا از يك كامپيوتر، پرينتر و مانيتور و... استفاده مى كنند ولى در مورد تلفن همراه اين موضوع، صدق نمى كند و اين نشان دهنده قابليت اين محصول براى مشكل آفرينى است.
شركت Nokia كه از توليدكنندگان گوشى هاى تلفن همراه به شمار مى رود، اعلام كرده است كه مركز بزرگى را در فيليپين براى بازيافت گوشى هاى قديمى خود راه اندازى كرده است. اينگونه تلاش ها را مى توان در جهت پى بردن سازندگان به ابعاد مشكل، ارزيابى كرد.
• نتيجه گيرى و پيشنهادات
به دليل تغييرات سريعى كه در سطح جهان رخ مى دهد، جوامع نيز به نحو روزافزونى با مسائل و مشكلات جديد روبه رو مى شوند. بايد توجه داشت كه اگر پاسخ مناسب به اين مسائل داده نشود، مشكلى كوچك به يك معضل اجتماعى، فرهنگى و يا زيست محيطى، بدل خواهد شد. بحث زباله هاى الكترونيكى نيز يكى از اين مسائل است كه بايد در كشور ما از هم اكنون براى آن چاره اى انديشيده شود، هرچند اين موضوع هنوز تبديل به يك معضل نشده است. در اينجا نيز بايد از اين ضرب المثل چينى استفاده كرد كه طولانى ترين سفرها نيز با اولين گام آغاز مى شوند. بر اين اساس بايد برنامه ريزى ها و گام هاى ابتدايى براى پيمودن مسير حل مشكل زباله هاى الكترونيكى از هم اكنون برداشته شود.
در اين ارتباط پيشنهادهايى ارائه مى شود كه عبارتند از:
الف- گردآورى آمار كاملى از حجم و كيفيت زباله هاى الكترونيكى مختلف و دسته بندى آنها با هدف يافتن ابعاد مشكل و روزآمد كردن اطلاعات براى تعيين نرخ رشد و چگونگى تغيير كيفيت اين مواد در محصولات توليد داخل و نيز محصولات وارداتى.
ب- برگزارى نشست ها و جلساتى با سازندگان تجهيزاتى از قبيل تلويزيون، مانيتور، چاپگر، تلفن روميزى و تلفن همراه با هدف آشنا كردن دست اندركاران با ابعاد اين مشكل و ترغيب آنها به انجام تغييرات در طراحى تجهيزات به منظور به حداقل رساندن آسيب هاى زيست محيطى و بهداشتى و در نهايت تعيين استانداردهاى بهداشتى و زيست محيطى براى تجهيزات الكترونيك.
ج- مسئول كردن كارخانه هاى سازنده براى جمع آورى و بازيافت محصولات توليدى كارخانه اى خودرو يا پرداخت هزينه اى به مراكز بازيافت اين قبيل تجهيزات.
د- راه اندازى مراكز بازيافت تجهيزات الكترونيك به منظور كاستن از حجم زباله هاى توليدى و استفاده از قطعات و مواد موجود در دستگاه هاى قديمى. البته مى توان انبارهاى خاصى براى اين كار تعبيه كرد و قسمتى از اينگونه تجهيزات را در اختيار هنرستان هاى صنعتى و يا دانشكده هاى مختلف، قرار داد تا دانشجويان در صورت نياز به قطعات، از اين وسايل استفاده كنند.
ه- انتقال تجهيزات قابل استفاده به مدارس و مراكز علمى و خيريه نيازمند.
و- انجام پروژه هاى تحقيقاتى در دانشگاه ها و ديگر مراكز تحقيقاتى با هدف استحصال فلزات گرانبها و يافتن كاربردهايى براى مواد دورريز به دست آمده و حتى قابل استفاده كردن اين مواد براى كارخانه هاى سازنده تجهيزات الكترونيك.
ز - موظف كردن شركت هاى واردكننده و نمايندگى هاى شركت هاى خارجى به برپا كردن مراكز بازيافت و يا پرداخت هزينه، تحت عنوان هزينه بازيافت تجهيزات الكترونيك.
عبدالله مصطفايى
روزنامه شرق

گام نهايى وويجر ۱ براى ورود به فضا

بى بى سى: كاوشگر فضايى «وويجر ۱» به كرانه منظومه شمسى نزديك و نزديك تر مى شود. اين فضاپيما كه در سال ۱۹۷۷ پرتاب شد اكنون تقريباً ۱۴ ميليارد كيلومتر از خورشيد فاصله دارد و در آستانه ورود به اعماق فضاست. فاصله زمين از خورشيد تقريباً ۱۵۰ ميليون كيلومتر است. دانشمندان آژانس فضايى آمريكا، ناسا، روز سه شنبه در كنفرانسى در نيواورلئان گفتند كه وويجر اكنون در حال حركت در بخشى از منظومه شمسى به نام «هليوشيت» است. اين پهنه كرانه اى، متلاطم و وسيع است كه نفوذ خورشيد در آن پايان مى يابد و ذرات پرتاب شده از سطح خورشيد در آنجا خرد شده و به گازى رقيق كه در فضاى ميان ستارگان شناور است بدل مى شود. هرچند دانشمندان نسبت به زمان دقيق آن مطمئن نيستند اما مى گويند اين كاوشگر به زودى منظومه شمسى را پشت سر گذاشته و وارد اعماق فضا مى شود. دكتر ادوارد استون از دانشمندان پروژه وويجر در موسسه تكنولوژى كاليفرنيا در پاسادينا گفت: «وويجر ۱ وارد آخرين مرحله از تاخت و تاز خود به سوى مرز فضاى ميان ستاره اى شده است.» دانشمندان نوامبر گذشته درباره رسيدن يا نرسيدن وويجر به ناحيه موسوم به «شوك پايانى» دچار اختلاف نظر شده بودند. سرعت «بادهاى» خورشيدى، يعنى ذرات باردار الكتريكى كه در سطح خورشيد ساطع مى شود، در اين ناحيه در اثر فشار ناشى از گاز پراكنده ميان ستارگان كم مى شود. برخى محققان تصور مى كردند كه اين كاوشگر وارد اين ناحيه شده است اما به عقيده سايرين هنوز به آنجا نرسيده بود. اكنون در نشست «مجمع مشترك ۲۰۰۵» كه توسط انجمن ژئوفيزيك آمريكا سازمان داده مى شود، دانشمندان مى گويند مطمئن هستند و توافق كرده اند كه وويجر از ناحيه شوك پايانى فراتر رفته و به تدريج طعم اعماق فضا را مى چشد. پيش بينى موقعيت ناحيه شوك پايانى آسان نبود، زيرا به گفته محققان شرايط دقيق حاكم بر فضاى ميان ستاره اى مجهول است. به علاوه، نوسان در سرعت و فشار بادهاى خورشيدى باعث مى شود ناحيه شوك پايانى منبسط يا منقبض شده و تاب بردارد. وويجر ۱ ابتدا ماموريتى پنج ساله داشت اما با گذشت ۲۸ سال از زمان پرتاب عملكرد خارق العاده آن همچنان ادامه دارد. اين فضاپيما حامل يك كپسول زمان به شكل يك صفحه طلايى گرامافون، به همراه سوزن پخش و پيام سلام زمينى ها به زبان هاى مختلف و همچنين نمونه آهنگ هايى از موتزارت گرفته تا آهنگى از بلايند ويلى جانسون است. همزاد ديگر اين فضاپيما، وويجر ،۲ چند هفته بعد از وويجر ۱ پرتاب شد و در مسيرى متفاوت در حركت است و اكنون ۴/۱۰ ميليارد كيلومتر از خورشيد فاصله دارد.

شنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۸۴

شيوه موثر توليد پروتئين به وسيله گياهان

ايرنا: گياهان مى توانند كارخانه هاى مفيدى براى توليد انواع پروتئين ها باشند، اما دو اشكال بزرگ تاكنون مانع پيشرفت در اين زمينه بوده است. از يكسو گياهانى كه ساختار ژنتيكى آنها به صورت دائم تغيير داده شده، مى توانند خطرى جدى براى محيط زيست باشند و موجب تغيير ساختار ديگر گياهان شوند و از سوى ديگر آن دسته از گياهانى كه ساختار ژنتيكى شان با استفاده از عوامل ويروسى به صورت موقت تغيير داده مى شود، به واسطه محدود بودن تاثير عامل ويروسى نمى توانند پروتئين كافى در مقياس صنعتى توليد كنند. يك گروه از محققان آلمانى در موسسه «آيكن ژنتيكس» نشان داده اند كه چگونه مى توان با تغيير عامل ويروسى كه گياه را آلوده مى سازد و ساختار ژنتيكى آن را دگرگون مى سازد، بر قوت عامل ويروسى و در نتيجه ميزان توليد پروتئين افزود. اين گروه ويروس مورد نظر را كه قرار است حامل اطلاعات ژنتيكى جديد به درون سلول هاى گياه باشد از نوعى موسوم به موزائيك تنباكو اخذ كردند و با افزودن يك بخش ژنتيكى به نام «اينترون» كه كار رمز كردن اطلاعات را انجام نمى دهد و شبيه مولكول RNA در خود گياه است و پاك كردن كليه بخش هاى ژنتيكى كه احتمال مى دادند گياه به سختى مى تواند آنها را پردازش كند، حامل مورد نظر را آماده انجام وظيفه خود كردند. در جريان آزمايش ها مشاهده شد كه اين ابتكار موجب شده تا توانايى سلول آلوده شده گياه براى صدور RNAاى كه به وسيله ويروس در درون آنجا داده شده به ميزان قابل ملاحظه اى افزايش يافته است. به اين ترتيب گياه با دريافت ويروس كمتر قادر به توليد پروتئين بيشتر شده است. با اين روش تا ميزان يك هزار برابر از شمار ويروس مورد نياز كاسته شده است. محققان موفق شده اند اين روش را در شمارى از گياهان از جمله خيار، گل اطلسى و اسفناج به كار گيرند.

گياهان اثرات گرمايش زمين را كاهش مى دهند

ايسنا: براساس يافته هاى جديد محققان، گياهان مى توانند در هنگام بروز تغييرات اقليمى در تعديل اثرات سوء آنها موثر باشند. تحقيقات اخير پژوهشگران آزمايشگاه «ديفن باخ» كه در مورد اقليم و آب و هوا تحقيق مى كنند، نشان داد: واكنش ها و فعل و انفعالات گياهان مى تواند اثرات سوء گرم شدن زمين و تغييرات اقليمى مانند تغيير در هوا، توفان ها، برانگيخته شدن امواج و دگرسانى در فركانس را كه اثرات گوناگونى در يك سرزمين يا يك ناحيه مى گذارند تعديل كنند. اين تغييرات ممكن است در پوشش سطح زمين كه بر روى اقليم تاثيرگذار بوده و در تغييرات آب و هوايى نقش دارد موثر باشد.

استفاده از فناورى نانو در توليد ميكروپيل سوختى

ايسنا: شركت پيل سوختى Pacific اعلام كرد به پلاسماى موج كوتاه جديدى دست يافته است كه روش رسوب دهى بخار شيميايى را بهبود مى بخشد. اين روش جديد توسط شركت «سكى تك نوترون» در آزمايشگاه اين شركت واقع در پارك تحقيقاتى دانشگاه ريورسايد كاليفرنيا ارائه شده است. از اين روش CVD براى توسعه نانولوله هاى كربنى و ديگر نانوساختارهاى مورد نياز در تحقيقات پايه و همچنين در نمونه هاى تجارى استفاده مى شود. جورج نماينده اين شركت اظهار مى كند: اين شركت قادر است روش CVD را كه توسط محققان راهبر جهان در زمينه تحقيق و توسعه و توليد مواد نانوكربنى استفاده مى شود، بسط دهند. اين روش پيشرفته CVD كه مطابق با آخرين فناورى هاى موجود است، اجازه خواهد داد تا تلاش هاى اين شركت در توسعه پيل هاى سوختى مبتنى بر نانولوله هاى كربنى گامى بزرگ به جلو بردارد. سرمايه گذارى اين شركت بر اساس راهبرد پيشرفت و تجارى سازى است. استفاده از اين ابزار قدرتمند، موقعيت اين شركت را در بين شركت هاى مرتبط ارتقا خواهد داد و زمان رسيدن به بازار محصولات فناورى نانو قابل حمل مبتنى بر پيل سوختى را كاهش خواهد داد. هدف اين شركت توليد پيل هاى سوختى با استفاده از فناورى نانو براى كاهش هزينه توليد و بهبود عملكرد محصولات اين شركت در بازار پيل هاى سوختى قابل حمل و با اندازه ميكرو است.

ساخت مواد پلى كريستال جديد

تغيير شكل هاى نابجا

شفيق مهر آئين*



تغيير شكل پلاستيك در فلزات اساساً در اثر گسسته شدن و پيوستن مجدد اتصالات بين اتم ها رخ مى دهد. اين به نوبه خود موجب حركت نابجايى (dislocation) در مواد پلى كريستالى مى شود. تغيير شكل ناهمگن در بلور هاى كريستالى در اثر همين فرآيند حركت نابجايى ها و اثرات متقابل آنها بر يكديگر و تاثير آنها بر عيوب ساختارى مواد در مقياس ريز است. توصيف تغيير شكل هاى پلاستيك مواد با استفاده از قانون رفتارى ماده در مقياس بزرگ داراى محدوديت هايى است. اين محدوديت ها شامل اطلاعات موجود از ماده در مقياس درشت و عيوب ساختارى موضعى در ماده است. تئورى كلاسيك نابجايى ها پژوهشگران را به درك صحيح رفتار عيوب ساختارى در كريستال هاى ماده و تداخل اين عيوب با يكديگر، رهنمون شده است. با اين وجود به نظر نمى رسد چنين تئورى .112353.jpgجوابگوى مناسبى براى توصيف رفتار بسيار پيچيده و سازمان يافته توده اين نابجايى ها در بارهاى متحرك باشد. به همين علت دو روش جديد در دهه گذشته بيشتر مورد توجه محققان قرار گرفته است:
۱- مدل سازى و شبيه سازى كامپيوترى نابجايى هاى متحرك در مواد.
۲- روش خودسازمان يافته در شكل گيرى ساختار هاى نابجايى ها در مواد.
روش شبيه سازى كامپيوترى درصدد است رفتار يكايك نابجايى ها در ماده را با يكديگر تركيب كند. (شبيه آنچه در تئورى كلاسيك نابجايى بيان مى شود) به علاوه پيچيدگى ناشى از تداخل اين نابجايى ها نيز به صورت صريح توسط روش هاى عددى بررسى و تفسير مى گردد. يك روش جديد كامپيوترى چند مقايسه مدل سازى تغيير شكل پلاستيك ماده را با در نظر گرفتن حركت نابجايى ها در مقياس ميكروسكوپى تسهيل مى كند. به علاوه رابطه نيرو تغيير شكل ماده را در چارچوب روش هاى چند مقايسه قابل حضور مى سازد. به طور كلى در اين روش تغيير شكل پلاستيك ميانگين در زيرساخت هاى ماده توسط مدل سازى حركت نابجايى ها به دست آورده مى شود. اين اطلاعات به دست آمده براى حصول خصوصيات فيزيكى همگن شده الاستيك- پلاستيك ماده در مقياس درشت (ماكروسكوپى) استفاده مى شود. به طور دقيق تر از نظر رياضى اين تغيير شكل هاى الاستيك- پلاستيك از طريق ارتباط بين دو مقياس مختلف ماده (ماكروسكوپى و ميكروسكوپى) توسط گراديان تغيير شكل يافته در نقاط انتگرال گيرى در روش المان مرزى، در محاسبات اعمال مى شودروش رياضى- كامپيوترى چند مقايسه براى يكپارچه كردن مكانيك رفتارى نابجايى ها در ماده در مقياس ريز و مكانيك رفتارى ماده در مقياس درشت ابداع شده است. از اين روش مى توان براى پيش بينى تغيير شكل هاى پلاستيك در مواد پلى كريستال استفاده كرد. در اين روش فرمول تغييراتى چند مقايسه لاگرانژى براى بررسى رفتار هاى غير خطى هندسى و غير خطى ماده اى ارائه شده است. با مجزا سازى متغير هاى ميدانى و متغير هاى ناشى از حركت نابجايى ها كه در بيان معادلات رفتارى مواد به كار مى رود، مقياس هاى مختلف مجزا مى شوند، بدين وسيله معادلات تابع زمان حركت اين نابجايى ها و معادله مرتبط كننده مقياس هاى ريز و درشت و معادله رفتارى ماده همگن شده معادل در مقياس درشت به دست آورده مى شود. سپس با دانستن سرعت حركت اين نابجايى ها در ماده و نحوه توزيع اتم ها در حضور اين نابجايى ها رابطه نيرو- تغيير شكل در حالت الاستيك- پلاستيك در مقياس ماكروسكوپى به دست آورده مى شود. سپس اين معادلات رفتارى تابع زمان توسط روش هاى عددى مناسبى حل مى شوند تا تغيير شكل الاستيك- پلاستيك ماده مطابق آزمايش هاى تجربى نمايان گردد. نكته شايان توجه اين است كه در اين روش از بيان صريح قانون سخت شدگى و پلاستيك شدن ماده در اثر بار گذارى بيش از حد كه مورد استفاده در تئورى كلاسيك پلاستيك مواد است اجتناب مى شود. در حقيقت اين رفتار پيچيده ماده از بررسى اتم ها و مكانيك حركت نابجايى ها در ماده به دست آورده مى شود كه با نتايج آزمايشى مطابقت كامل دارد. بدين ترتيب با استفاده از اين روش نيازى به بيان قانون مصنوعى و پارامتر هاى اضافى براى بيان رفتار ارتجاعى و پلاستيك ماده نيست.
* دانشجوى فوق دكتراى دانشگاه كاليفرنيا
روزنامه شرق

بحثى پيرامون يكى از خطرناكترين عواقب گرم شدن زمين

علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد

سوجاتا بيراوان- سودهير چلا راجان*
ترجمه: على عبدالمحمدى


يكى از تناقضات آشكار در رابطه با پديده زيست محيطى «گرم شدن زمين» (Global Warming) اين است كه كشورهاى در حال توسعه كه مسئوليت چندانى در قبال انتشار گازهاى گلخانه اى (گازهاى آلايندة محيط زيست) نداشته و اصولاً بسيار كمتر از ممالك توسعه يافته در مزاياى حاصل از فرآيند صنعتى سازى شريك بوده اند، بيشترين آسيب را از پيامدهاى وضع نامطلوب فعلى متحمل خواهند شد. يكى از اين پيامدها بالا آمدن سطح آب درياها خواهد بود كه اين نيز به نوبه خود موجبات پديد آمدن افواج عظيم آوارگان را فراهم خواهد ساخت. تأثير اين پديده ناخوشايند آب و هوايى بيش از همه در كشورهاى فقير حس خواهد شد، زيرا ساكنان اين مناطق از قديم الايام با خطر ويرانى املاك و مستغلات خويش بر اثر وقوع سيلاب هاى دريايى عظيم آشنا بوده اند.
اما رفتار كشورهاى غنى با سيل آوارگان احتمالى چگونه بايد باشد؟ بهترين و منصفانه ترين راه براى حل اين معضل اساسى به نظر نگارندگان اين مقاله «فراهم ساختن زمينه هاى لازم براى مهاجرت تدريجى مردمان ساكن در مناطق آسيب پذير به نواحى امن تر» بر اساس يك فرمول واقع بينانه است. در فرمول پيشنهادى ما، هر كشورى كه تاكنون سهم بيشترى را در گرم شدن زمين از خود به نمايش گذاشته است بايد ميزبانى تعداد بيشترى از اين آوارگان را بر عهده بگيرد.112335.jpg
مدل هاى محافظه كارانه يا به عبارتى خوش بينانه اقليمى و هيدرولوژيكى نشان مى دهند كه ميانگين سطح آب درياها تا سال ۲۰۵۰ تا حدود يك فوت (كمى بيش از ۳۰ سانتى متر) افزايش خواهد يافت، فارغ از اقدامات جديدى كه امروزه با هدف كاستن از انتشار گازهاى گلخانه اى انجام مى شود. در برخى موارد حتى ممكن است كشور يا جزيره اى به طور كامل از صفحه روزگار محو شود؛ جلودار اين قضيه جزيره «تاوولا» (Tavula) در اقيانوس آرام است كه دولت حاكم بر آن از استراليا و زلاندنو در همسايگى خود خواسته است تا اتباع اين كشور را به موازات فرو رفتن آن در اعماق آب پناه دهند.
كار زيادى براى جلوگيرى از وقوع اين رويداد فجيع از دست ما بر نمى آيد: اقيانوس هاى جهان مقدار فوق العاده عظيمى از چيزى را در خود نهفته دارند كه اصطلاحاً اينرسى حرارتى (Thermal Inertia) ناميده مى شود. اين پديده نيز به خودى خود اين معنا را نهفته دارد كه تأثيرات ناشى از تغييرات زيست محيطى بسيار به آهستگى رخ مى نمايانند. به عنوان مثال، مجموع عواقب ناشى از انتشار گازهاى گلخانه اى طى حدود ۱۵۰ سال گذشته در دوران توسعه صنعتى فقط اكنون خود را به صورت آغاز گرم شدن زمين ظاهر ساخته است و البته اين گرمايش تا مدت هاى مديدى پس از به اجرا گذاشته شدن سياست هاى معقول در راستاى كاهش انتشار گازهاى گلخانه اى تداوم خواهد يافت. بنابراين، فارغ از اينكه ما چه اقدامى براى مقابله با اين قبيل پديده ها انجام دهيم، موجى از آوارگان در نتيجه بروز تغييرات آب و هوايى به پا خواهد خاست.
يك گزينه براى رفتار با اين پديده انسان ستيز، محكم كردن مرزها و عادت دادن خودمان به شيون هاى آوارگانى است كه همواره از ما طلب يارى مى كنند. يك راهكار منطقى تر و منصفانه تر، براى كشورهايى از قبيل چين و هند كه نقش عمده اى را در انتشار گازهاى گلخانه اى در محيط ايفا مى كنند اين است كه اجازه ورود بيش از ۲۰۰ ميليون نفرى كه تا سال ۲۰۸۰ در معرض از دست دادن خانه ها و كاشانه هاى خويش در نتيجه بالا آمدن آب درياها قرار دارند به اين كشورها صادر شود.
اما چه تعداد از ساحل نشينان بايد به مناطق امن تر نقل مكان كنند؟ طبق فرمول ما، به عنوان مثال، ايالات متحده آمريكا كه يكى از اصلى ترين انتشاردهندگان گازهاى گلخانه اى در جهان به شمار مى رود حدود ۲۱ درصد آوارگان ناشى از تغييرات آب و هوايى را هر سال جذب خواهد كرد. ونزوئلا (در آمريكاى جنوبى) به عنوان بيستمين عضو در فهرست اصلى ترين كشورهاى توليدكننده گازهاى گلخانه اى كمتر از ۱ درصد آوارگان را جذب خواهد كرد. اگر چنين برنامه اى در سال ۲۰۱۰ به مورد اجرا گذاشته شود آنگاه ايالات متحده، به عنوان مثال، بايد آمادگى پذيرايى از ۱۵۰ تا ۵۰۰ هزار آواره را هر سال تا حدود ۷۰ سال آينده داشته باشد (براى مقايسه بد نيست اشاره شود كه آمريكا اكنون سالانه يك ميليون مهاجر قانونى را مى پذيرد).
پذيرش اين مهاجران مى تواند عملاً به نفع كشورهاى ميزبان تمام شود، زيرا بسيارى از كشورهايى كه وظيفه ميزبانى از مهاجران را بر عهده خواهند گرفت با بحرانى به نام «بحران جمعيت» مواجهند كه عملاً بازار كار اين قبيل كشورها را به واسطه كاهش تدريجى نيروى كار و افزايش تدريجى تعداد بازنشستگان تحت تأثير قرار داده است.
موج فزاينده آوارگانى كه در نتيجه بروز تغييرات آب و هوايى مجبور به ترك سكونتگاه هاى خويش خواهند شد البته در همه جا يكسان نخواهد بود. در حالى كه مردم ساكن در كشورهاى غنى معمولاً قادر خواهند بود تا با توسل به شيوه هايى همچون احداث ديواره هاى ساحلى، پرداخت حق بيمه و نصب و راه اندازى سيستم هاى هشدار سريع از خود و اموال خود حراست به عمل آورند، تأثير گرمايش زمين براى ممالك فقير «مصيبت بار» خواهد بود. راه حلى نظير آنچه ما در اينجا پيشنهاد داده ايم اگرچه ممكن است نسبتاً دشوار و پيچيده به نظر بيايد، اما راه بشردوستانه اى است كه هرگز نبايد از پرداختن به آن براى مقابله با يكى از خطرناكترين تأثيرات گرم شدن زمين غافل ماند.
The International Herald Tribune, May.2005
* رؤساى دو مجمع سياستگزارى فعال در زمينه تغييرات آب و هوايى در كمبريج ماساچوست
روزنامه شرق

زمين هر سال تاريك تر مى شود

ايسنا: ناسا اعلام كرد كه زمين تاريك تر شده است. محققان «ناسا» با بررسى وضعيت زمين از طريق ماهواره ها متوجه شدند كه روشنايى زمين هر سال نسبت به سال قبل كاهش مى يابد. روزنامه «يوميورى» با درج اين خبر به نقل از محققان ناسا نوشت: با گرم شدن زمين و كم شدن برف و يخ ها، زمين روشنايى خود را از دست داده و در بين سال هاى ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴ ، ۱۵درصد از انعكاس نور خورشيد توسط زمين كاسته شده است. اين عدد نشانگر آن است كه زمين به طور متوسط در هر متر مربع ۵/۰ وات انرژى اضافى جذب كرده است.

مقارنه زيباى عطارد و زهره

ايرنا: دو سياره عطارد و زهره در روزهاى پايانى خرداد و اوايل تيرماه امسال در مقارنه هم قرار مى گيرند. در اين روزها، دو سياره عطارد و زهره در صورت فلكى جوزا و بر فراز افق غربى، در اثر نزديكى به هم، نمايش زيبايى را نشان مى دهند، اين در حالى است كه از سال ۱۳۶۸ تا امروز، اين دو سياره چنين مقارنه زيبايى نداشته اند. روزهاى پايانى خرداد كه خورشيد به آرامى به نقطه انقلاب تابستانى نزديك مى شود، دو سياره عطارد و زهره، ارتفاع بسيار كمى در آسمان شامگاهى خواهند داشت. اگر پس از غروب خورشيد براى ديدن آنها اقدام نشود، با گذشت ۳۰ تا ۴۰ دقيقه نياز به دوربين دوچشمى و يا تلسكوپ است. بيشترين كشيدگى عطارد در اين شب ها حدود ۲۴ درجه، قدر ۱/۰عطارد و قدر ۲/۴ زهره، ارتفاع مناسب آنها از افق كه مناظر زيبايى را براى عكسبردارى از اين مقارنه زيبا در اختيار شما قرار مى دهد، است. نخستين روز رصدى با 111426.jpgغروب ۱۸ خرداد ماه آغاز مى شود. در اين شامگاه، هلال باريك ماه فقط ۵/۳ درجه از زهره درخشان فاصله دارد، گويى زهره درصدد رقابت با قمر زيباى زمين است. پس از آن عطارد سعى در نزديك شدن به الهه زهره را دارد. لحظاتى پس از غروب ۳۰ خرداد، عطارد كمتر از ۳ درجه با زهره فاصله دارد، از آن شب به بعد، رقص زيباى آنها در كنار هم آغاز مى شود. به سبب نزديك بودن آنها به افق و مقايسه آنها با اشيايى كه در افق ما قرار دارند به راحتى مى توان سرعت زاويه اى بالاى عطارد را نظاره كرد كه در عرض چند شب از جدايى زاويه اى ۳ درجه به حدود ۳ دقيقه قوس مى رسد. از غروب ۳۰ خرداد، زهره و عطارد با شتاب به سوى زحل پيش مى روند، به طورى كه سوم تير، هر سه روى خط راستى قرار دارند كه به زيبايى قسمت كوچكى از كمان دايره البروج را نمايش مى دهند. زهره در ميان اين خط به فاصله يك درجه از عطارد و دو درجه از زحل در غروب ششم تير به اوج خود مى رسد هنگامى كه عطارد فقط ۳ دقيقه قوس با زهره فاصله دارد و زحل به فاصله حدود ۲ درجه پايين تر از آنها مى درخشد. سپس به آرامى اين سه سياره از هم فاصله خواهند گرفت و موقعيت رصدى هر سه نامناسب مى شود. اين نمايش زيبا با حضور هلال ماه در كنار زهره و زحل در غروب هفدهم تير پايان مى يابد. اين مطلب از شماره خرداد ماه ماهنامه نجوم گرفته شده است.

اما و اگرهاى ارگانيسم هاى اصلاح ژنتيكى شده

111423.jpgبه طور كلى اصطلاح فناورى زيستى كه در اوايل دهه هفتاد مورد استفاده عموم قرار گرفت، در نگاه وسيع به كاربرد ميكروارگانيسم هاى زنده در سيستم ها و فرآيندهاى توليد انبوه در صنايع مختلف اطلاق مى شود. اگرچه بيشتر دانشمندان تنها فناورى نوين تغييرات وراثتى DNA را تعريف اين اصطلاح مى دانند، ولى فناورى تغيير وراثتى DNA با مهندسى ژنتيك يك اصطلاح دربرگيرنده جهت يك سرى از روش ها براى جدا كردن، آناليز و دست ورزى DNA در شرايط آزمايشگاه است.
امروزه همگان دريافته اند كه فناورى زيستى در پيشرفت اقتصادى و اجتماعى كشورهاى توسعه يافته و نيز در حال توسعه، داراى نقش اساسى و ضرورى است به شرط آنكه بتوانند آن را به طور صحيح و مطمئن به كار گيرند به نحوى كه در حال حاضر در كشورهاى غيرصنعتى، پژوهش در زمينه فناورى زيستى و توسعه و كاربرد آن به سرعت گسترش يافته و منجر به كشف و توليد شمار زيادى از فرآورده ها و فرآيندها در بخش هاى گوناگون شده است.مهندسى ژنتيك، فرآيند اصلاح كردن مصنوعى ساختار ژنتيكى يك ارگانيسم است و اين عمل با قرار دادن ژن هاى جديد از يك ارگانيسم به ارگانيسم مورد نظر صورت مى گيرد كه اين ارگانيسم ها مى توانند از يك گونه يا گونه هاى متفاوت باشند. ژن ها نقشه حيات هستند. آنها واحدهايى هستند كه انسان، حيوان، گياه و... را به وجود مى آورند. به همين جهت دانشمندان در تلاش هستند تا كيفيت هاى مورد نظر خود را از يك موجود زنده به موجود زنده ديگرى منتقل كنند. به عنوان مثال چنانچه ژن هاى ماهى كه آن را در برابر سرما مقام مى سازد، به سيب زمينى منتقل شود آن را در برابر سرما مقاوم مى كند. هرچند كه اين تكنولوژى باعث ايجاد يك سرى از سئوالات اخلاقى در رابطه با مسائل مذهبى، بهداشت، محيط زيست و... مى شود.
علاوه بر اينها، مهندسى ژنتيك علم جديدى است كه مى خواهد توليد غذا، فرآورده هاى دارويى صنعتى و... را به وجود آورد تا جمعيت روبه افزايش جهان براى تامين نيازهايشان با مشكلات كمترى مواجه باشند.
بر پايه برخى مطالعات، همه بذرهاى مهندسى شده منجر به افزايش محصول نمى شود. دورى از مسئله گرسنگى جهان و راه حل مهندسى ژنتيك، عرضه روزافزون محصولات مهندسى ژنتيكى مى تواند به شدت امنيت كشاورزى و مواد غذايى را به خطر اندازد كه از آن جمله افزايش نياز به مصرف آفت كش ها و علف كش هاى اضافى است.در كشورهايى مانند ايالات متحده آمريكا، كانادا و... جايى كه ارگانيسم هاى مهندسى شده ژنتيك رايج هستند بر سر مسئله توليد و تجارت اينگونه ارگانيسم ها بحث و تبادل نظرهاى زيادى صورت مى گيرد، چرا كه آنها مى خواهند سهم خود را در بازارهاى جهانى غذا افزايش دهند.اما به رغم همه فعاليت هايى كه براى توسعه بيوتكنولوژى در جهان صورت مى گيرد، اين علوم نيز مانند همه علوم مخالفانى دارد.
مخالفان توسعه بيوتكنولوژى معتقدند كه دست كارى ژن ها و توليد موجودات جديد دست ورزى شده ژنتيكى براى سلامت انسان ها و محيط زيست آنها مخاطره ايجاد مى كند، به همين جهت در حال حاضر در جوامع پيشرفته، اقداماتى جهت تدوين ضوابط و مقررات انجام شده است تا دست ورزى هاى ژنتيكى، واردات و صادرات ژن ها و موجودات نو تركيب و حتى برخى از تحقيقات را تحت نظارت و كنترل و در فضايى كه خطرات آلودگى محيط زيست را به حداقل ممكن و يا صفر مى رساند، انجام گيرد.


•خطرها
خطرناك بودن يك پديده با احتمال بروز خطر از سوى آن پديده متفاوت است و بايد بين احتمال و خطر و خود خطر تمايز قائل بود. در مورد توسعه، تجارت و... در ارگانيسم هاى نوتركيب نيز وضع همين منوال است.مهندسى ژنتيك منجر به تغييرات غيرقابل برگشت در طبيعت مى شود. برخلاف آلودگى هسته اى و شيميايى، ارگانيسم هاى زنده جديد، باكترى ها و ويروس ها در محيط زيست منتشر مى شوند تا توليدمثل و مهاجرت كنند. آنها خصوصيات جديد خود را به ديگر موجودات منتقل مى كنند و اينگونه تغييرات را نمى توان دوباره به حالت اوليه برگرداند و يا مهار كرد. علت آن است كه موجودات زنده به شدت پيچيده هستند و مهندسى ژنتيك قادر نيست تمام اثرات عرضه ژن هاى جديد به آنها را پيش بينى كند. برخى از خطرات حاصله از تجارت موجودات زنده مهندسى شده به شرح ذيل است: سموم جديد و مواد حساسيت زا و غذاها، اثرات مخرب بر سلامتى ناشى از مصرف غذاهاى غيرطبيعى و افزايش مصرف مواد شيميايى در رابطه با محصولات و آلودگى آب و غذا، ايجاد علف هاى مقاوم به علف كش ها، گسترش بيمارى هاى بين گونه اى، از بين رفتن تنوع زيستى در محصولات كشاورزى و به هم خوردن تعادل اكولوژيكى، اختلال در شعور ژنتيكى ، ميزان و... همگى از خطرات حاصل از تجارت موجودات زنده مهندسى شده هستند، همچنين تركيب ژن هاى ميزبان و ژن هاى معرفى شده مى تواند نتايج غيرقابل پيش بينى داشته باشد و در نتيجه راه حلى براى مطالعه اثرات درازمدت غذاهاى مهندسى ژنتيكى شده بر مصرف كنندگان وجود ندارد.
•قانونمندسازى و بيوتكنولوژى
از زمانى كه فناورى نو تركيب توانست بر جنبه هاى گوناگون جامعه (توليدات كشاورزى، بهداشت و درمان محيط زيست) اثر بگذارد مسائل مهم اخلاقى، قانونى، اقتصادى و اجتماعى الزاماً مورد توجه قرار گرفتند. به عنوان مثال از زمان شروع كاربرى اين فناورى در دهه ۱۹۶۰ نگرانى هاى جدى از بعضى اشخاص درباره ايمنى روش هاى مهندسى ژنتيكى شده و احساس مى شدند كه جابه جا كردن قطعه اى از DNA يا RNA از يك ارگانيسم به ارگانيسم ديگر نمى تواند عارى از مخاطرات احتمالى باشد و اين احتمال، نياز به قانونمندسازى بيوتكنولوژى را از دهه گذشته افزايش داد. اگرچه در حال حاضر هيچ موسسه منحصر به فردى مسئول قانونمندسازى بيوتكنولوژى نيست؛ چرا كه اين قضيه يك مسئله ساده نيست و در ارتباط تنگاتنگ با مسائل علمى، سياسى، اجتماعى، اخلاقى و اقتصادى است و به ندرت مى توان موسسه بين المللى را يافت كه داراى محدوده عمل و ميدان ديدى با وسعت كافى جهت قانونمندسازى بيوتكنولوژى باشد.
•ايمنى زيستى111429.jpg
تمامى نگرانى هاى مربوط به بيوتكنولوژى حول دو پرسش اساسى با محوريت خوب بودن يا بى خطر بودن بيوتكنولوژى است.
با اين رويكرد تعريف و پديده اى جديد پا به عرصه بيوتكنولوژى و بيوتكنولوژيست ها گذاشت و آن ايمنى زيستى بود.
با توجه به اين امر كه با صحبت در رابطه با ايمنى زيستى مى توان به تمامى موضوعات مربوط به پيش بينى هاى ايمنى در ارتباط با اثرات منفى حاد و بالقوه بر حفاظت محيط زيست و خطرات مربوط به سلامتى انسان دست پيدا كرد، بنابراين از ايمنى زيستى مى توان براى قانونمند كردن بيوتكنولوژى و محصولات آن استفاده كرده و اين قانونمندسازى به گونه اى است كه مى تواند يا به صورت ممنوعيت توليد يك محصول بيوتكنولوژى و يا واردات آن باشد. كه نيازمند انسجام مراحل جست وجوى خطر در رابطه با موجودات مهندسى شده ژنتيكى در محيط و يا چسباندن برچسب بر روى محصولات مهندسى شده ژنتيكى جهت آگاهى مصرف كنندگان اين قبيل محصولات است.
•پروتكل ايمنى زيستى
شبهاتى كه در مورد بيوتكنولوژى وجود داشت، سرانجام باعث شد تا در اجلاس زمين (۱۹۹۲) در ريو، جوامع بشرى اقدام به طرح مسئله كرده و پس از ۸ سال كشمكش و بحث هاى طولانى و سنگين كارشناسى بالاخره در ژانويه سال ۲۰۰۰ پروتكل ايمنى زيستى كار تاهينا، جهت نقل و انتقال فرامرزى سازواره هاى دست ورزى شده ژنتيك به تصويب ۱۰۱ كشور رسيد.
اين پروتكل تصريح مجدد و رويكردى احتياطى شامل اصل پانزدهم اعلاميه ريو در سال ۱۹۹۲ در خصوص محيط زيست و توسعه است كه البته آگاهى از گسترش سريع فناورى زيستى نوين مطرح و توجه عموم به اثرات زيان بار آن بر سلامت و بهداشت انسان ها و تنوع زيستى را مدنظر قرار مى دهد، مشروط بر آنكه معيارهاى مناسب ايمنى و ارزيابى در محيط زيست و بهداشت بشر به كار گرفته شود.
•اهميت وضع قوانين محصولات بيوتكنولوژى
امروزه با روند كنونى جهانى شدن، موجودات مهندسى شده ژنتيكى فراوانى نظير محصولات غذايى و محصولات دارويى و واكسن ها به كشور ما وارد مى شود. بنابراين وجود سيستم نظارتى براى كنترل ورود اين محصولات وارداتى به شدت لازم است. در حال حاضر اقداماتى جهت معرفى قوانين موثر در اين خصوص در دست انجام است. اين قوانين بايد در جهت اجبارى شدن بررسى و جست وجوى خطر در رابطه با محصولات دست كارى ژنتيك قبل از ورود آنها به كشور و يا قرار گرفتن در بازار باشد كه به دنبال آن مسئله مديريت خطر نيز مطرح مى شود. محصولات دست كارى شده ژنتيكى مانند سكه دو رو دارند كه مزايا و مضرات را همزمان با خود دارند. اين در حالى است كه مزاياى اينگونه محصولات اندك است و شامل مقاومت گياهان در برابر شرايط استرس زا، افزايش ارزش غذايى محصولات توليد، واكسن ها و حيواناتى با سرعت رشد بالا و ميكروارگانيسم هاى توليدكننده آنزيم ها براى بسيارى از كارخانجات جهت تصفيه فاضلاب است. در حالى كه مضرات آنها به طور گسترده اى شامل به خطر افتادن سلامت انسان ها، تنوع زيستى، ثبات اقتصادى اجتماعى كشاورزان محلى و غيره است. لذا اقدام رسمى در جهت جست وجوى خطرات و تصميم گيرى با مكانيسم مشاركت عمومى در فرآيند تصميم گيرى بسيار ضرورى است.
•جست وجوى خطر
جست وجوى خطر در زمينه محصولات و موجودات دست كارى شده ژنتيكى مهمترين بخش در ايمنى زيستى است. در تلاش جهت درك مفهوم جست وجوى خطر، دريافت معانى مربوط به خطر و زيان بسيار ضرورى است. خطر به معنى بزرگى نتايج حاصل از ضرر است و ضرر نيز به معنى پتانسيل و قدرت يك موجود در ايجاد اختلال بر سلامتى انسان يا محيط زيست است. بنابراين جست وجوى خطر مقياس و پيمانه اى براى اندازه گيرى احتمال وقوع و وسعت زيان وارد شده است.
•ارزيابى خطر
براى دسترسى به توسعه پايدار، سياست ها بايد بر اصول احتياطى بنا نهاده شوند. به همين منظور براى حفظ سلامتى افراد جامعه و محيط زيست بايد هدف اصلى را پيش بينى و پيشگيرى از آسيب هاى احتمالى محيطى و سلامتى قرار داد. ارزيابى از خطرات براى سلامتى بشر و محيط زيست در ارتباط با استفاده از ارگانيسم هاى دست ورزى ژنتيكى شده و با خصوصيات و صفات جديد براساس نكات كليدى زير انجام مى شود:
الف: مشخصات مربوط به ارگانيسم تغيير يافته ژنتيكى با توجه به ارگانيسم گيرنده و يا والدين و يا ميزبان، اطلاعات مربوط به ارگانيسم دهنده و ناقل به كار رفته، جايگزينى ژن و صفات مربوطه و بالاخره منشاء ارگانيسم والد در صورت شناخته بودن.
ب: به منظور استفاده براى رهاسازى محدود يا وسيع.
ج: محيط زيست دريافت كننده ارگانيسم تغيير ژنتيكى يافته.
•مديريت خطر
با در نظرگرفتن مفهوم جست وجوى خطر و ارزيابى خطر مى توان گفت: مديريت خطر عبارت است از به كارگيرى روش ها و فرآيندهايى كه منجر به كاهش و يا پايان يافتن اثرات منفى ناشى از يك خطر در سطح قابل قبول مى شود. بيشتر توجهات در اين رابطه تاكيد بر محدود كردن خطر از طريق بررسى هاى دقيق و به كارگيرى اقدامات پيشگيرانه است.
•سياست هاى ايمنى زيستى در ديگر كشورها
دولت هاى آسيا، استراليا و اتحاديه اروپا روى محصولات بيوتكنولوژى برچسب مخصوص نصب كرده و سپس آنها را وارد بازار مصرف مى كنند. براساس تصميم اتحاديه اروپا كه در ۲۱ اكتبر ۱۹۹۹ اتخاذ شد، عرضه كنندگان را ملزم مى سازد تا تمامى مواد غذايى كه حداقل حاوى يك درصد ژن مصنوعى هستند، برچسب ارائه كنند. اين مسئله مى تواند بر بخش عمده اى از صادرات اروپا تاثيرگذار باشد. در اين رابطه اروپا به هيچ فردى اجازه نمى دهد تا روى محصولات دست كارى شده ژنتيكى برچسب نگذارد، فرقى هم نمى كند كه اين محصولات در اروپا به عمل آمده باشند و يا وارداتى باشند. ژاپن هم در اين رابطه با اندكى تفاوت تقريباً همين گونه تصميمات را پذيرفته است. بيشتر محصولات دست كارى شده ژنتيكى و محصولات سنتى در بازارهاى داخلى و خارجى ژاپن قابل تمايز نيستند. بنابراين آنها بر اين تصميم هستند تا روى محصولات خود برچسب مخصوص قرار داده تا از يكديگر قابل تشخيص باشند. در استراليا و نيوزيلند نيز قانون برچسب زدن روى محصولات دست كارى شده ژنتيكى رعايت مى شود.
بحث مهندسى ژنتيك در آمريكا نيز باعث شده تا NGOها وزارت مواد غذايى و دارويى آمريكا را وادار سازند تا در مورد امكان پذير بودن برچسب زدن روى محصولات غذايى و دارويى به مردم آگاهى دهند. دولت آمريكا در گذشته با اين استدلال كه برچسب زدن روى محصولات غذايى لزومى ندارد چون قطعاً تفاوتى بين تنوعات دست كارى ژنتيك شده و سنتى وجود ندارد و از سوى ديگر جداسازى اين دو از يكديگر از جهت اقتصادى و منطقى غيرممكن است. به همين نحو مفهوم برچسب «دست كارى شده ژنتيكى» با پافشارى بر تحريم محصولات دست كارى شده ژنتيكى زنگ خطرى براى دولت آمريكا و كشاورزان بود. بحث مربوط به حمايت مصرف كننده در كشورهاى در حال توسعه يا تاكيد بر قرار دادن برچسب مخصوص روى محصولات است. هر چند كه لزوماً اين برچسب ها مشكلى را حل نمى كنند زيرا جمع بسيارى از مصرف كنندگان بى سواد هستند و نيز احتياجى به خواندن برچسب ها ندارند.
•ايمنى زيستى در ايران
ضرورت پرداختن به اين فناورى در ايران نيز كاملاً احساس شده و از سال ۱۳۷۶ متخصصان زبده كشور در بسيارى از مجامع بين المللى شركت و در تهيه قوانين و مقررات پروتكل كارتاهينا نقش مهمى را ايفا كردند.
نخستين قدم در اين راه در سال ۱۳۷۴ توسط سازمان حفاظت محيط زيست و وزارت امور خارجه كشورمان برداشته شد، اما از سال ۷۶ اين كار شكل ويژه اى به خود گرفت و وزارتخانه هاى علوم و كشاورزى نيز فعاليت گسترده اى در اين زمينه شروع كردند. قانون الحاق دولت جمهورى اسلامى ايران به پروتكل ايمنى زيستى (كارتاهينا) در جلسه علنى روز چهارشنبه ۲۹ مرداد سال گذشته به تصويب مجلس شوراى اسلامى مى رسد و در نهم شهريور ماه سال ۸۲ پس از تاييد شوراى نگهبان طى نامه شماره ۴۱۳۲۹ مورخ دوازدهم شهريور همان سال به دفتر رياست جمهورى واصل شد و با توجه به ماهيت زيست محيطى موضوع، اجراى قانون پروتكل ايمنى زيستى (كارتاهينا) از سوى رئيس جمهورى در تاريخ بيستم شهريورماه سال گذشته به سازمان حفاظت محيط زيست ابلاغ مى شود و بر اساس مفاد پروتكل، هر گونه نقص و اشكال و رهاسازى موجودات دست ورزى شده ژنتيكى زنده يا محصولات آنها توسط مراكز دولتى و يا خصوصى بايد پس از اخذ مجوز از مراجع صلاحيت دار انجام شود.
البته گفتنى است بر تولى گرى ايمنى زيستى در ايران بين دستگاه هاى مختلف اختلاف نظرهاى فراوانى وجود دارد و اين اختلافات باعث شده تا روند حركت ايمنى زيستى، تدوين و اجراى قوانين آن در كشور به كندى پيش رود.
فرنوش ديرپوش- راحله فرهادى روزنامه شرق

چرا گل ها بوى خوش توليد مى كنند

توليد مثل موفق

گل هاى تعداد زيادى از گونه هاى گياهى بو توليد مى كنند. اين بو نوعاً تركيب پيچيده اى از ذرات مولكولى با وزن كم است كه توسط گياهان به درون اتمسفر ساطع مى شود. ساختمان اين ذرات، رنگ و بوى آنها فاكتورهاى بسيار باارزشى در جذب حشرات گرده افشان به سمت گياه مورد نظر هستند. گرچه تعداد زيادى از گل ها داراى رنگ و شكل يكسانى هستند اما نمى توان دو گل را يافت كه داراى بوى عين هم باشند و علت اين مسئله نيز به تنوع فراوان ذرات فرار، فراوانى نسبى آنها و ميان كنش بين آنها باز مى گردد. بنابراين مى توان گفت اين بوى گل است كه حشرات گرده افشان را به سمت گل هايى كه داراى شهد يا گرده مورد علاقه آن حشره هستند، هدايت مى كند. مواد فرار آزاد شده توسط گياهان، هم در فواصل نزديك و هم در فواصل دور انتشار مى يابند و به اين ترتيب نقش كليدى خود در مكان يابى و انتخاب گل ها به وسيله حشرات، به ويژه گل هايى كه توسط شب پره ها گرده افشانى مى شوند، را به نحو احسن انجام مى دهند. وقتى كه به اين نقش، كمك به حشراتى كه در طول شب اقدام به تغذيه مى كنند را اضافه كنيم، مى بينيم كه بوى توليد شده توسط گياهان، مهم ترين عامل جذب حشرات گرده افشان به سمت گل ها و كمك به گرده افشانى آنهاست.گونه هايى كه توسط زنبورها و مگس ها گرده افشانى مى شوند معمولاً 111432.jpgداراى بوهاى شيرينى هستند در حاليكه گل هايى كه توسط سوسك ها گرده افشانى مى شوند داراى بوى بيات، تند و يا ميوه اى هستند.در خصوص اينكه چگونه حشرات به ذرات يافت شده در رايحه هاى گياهى پاسخ مى دهند، اطلاعات ناچيز و اندكى در دست است اما واضح است كه آنها قادرند ميان تركيب هاى بويايى پيچيده، تمايز و تفاوت قايل شوند. علاوه بر اين مواد فرار گياهى براى جذب حشرات به سمت گل ها و هدايت آنها به سمت منابع غذايى موجود در داخل گل بسيار مورد نياز هستند چرا كه به حشرات اين امكان را مى دهند كه بتوانند ميان گونه هاى مختلف گياهى و حتى ميان گل هاى يك گونه گياهى حق انتخاب داشته باشند. به عنوان مثال، گونه هاى گياهى خويشاوند كه براى گرده افشانى خود نيازمند انواع حشرات هستند، بسته به حساسيت بويايى يا سليقه حشره گرده افشان، بوهاى مختلفى را از خود توليد مى كنند.با كمك بوى خوش آزاد شده توسط گل ها، حشرات به آسانى به منبع غذايى ويژه خود دسترسى يافته و از طرف ديگر كارايى جست وجو براى يافتن غذا در آنها افزايش مى يابد. اين كار به نوبه خود، انتقال موفقيت آميز گرده (و بنابراين توليد مثل جنسى)كه براى گياه بسيار مفيد است را تضمين مى كند.گياهان تمايل دارند كه بوهاى خود را در مقادير بسيار بالا در محيط ساطع كنند حتى هنگامى كه گل ها آماده گرده افشانى بوده و يا هنگامى كه حشرات گرده افشان كاملاً فعال عمل مى كنند. گياهانى كه در طول روز اقدام به ساطع كردن مقدار زيادى بو از خود مى كنند معمولاً توسط زنبورها و يا پروانه ها گرده افشانى مى شوند در حالى كه گياهانى كه در طول شب اقدام به توليد بو مى كنند توسط شب پره ها و خفاش ها گرده افشانى مى شوند.در طول دوران رشد و نمو گياه، گل هاى تازه باز شده و جوانى كه از توانايى توليد گرده برخوردار نيستند معمولاً بوى كمى توليد مى كنند و نسبت به گل هاى مسن تر و رسيده تر، حشرات گرده افشان كمترى را به سمت خود جذب مى كنند.گلى كه به شكل كارآمد گرده افشانى مى شود به تدريج از كميت و كيفيت بويش كاسته مى شود تا شرايط براى گرده افشانى گل هايى كه هنوز مورد توجه حشرات گرده افشان قرار نگرفته اند فراهم شود. به اين ترتيب حشرات گرده افشان به سمت اين گل ها هدايت شده و از اين راه موفقيت توليدمثلى گياه مزبور نيز افزايش مى يابد.
ScientificAmerican.com,Apr.2005
ناتاليا دوداروا
ترجمه: زينب همتى روزنامه شرق

دوشنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۸۴

رابطه نانوتكنولوژى و يخ

ايرنا: يك گروه از محققان در دانشگاه هاروارد پيشنهاد كرده اند براى ساختن ترانزيستورها و ماشين هاى مينياتورى در مقياس نانومتر از قالب هاى يخى استفاده شود. اين محققان از پرتوهاى الكترونى مخصوص ليتوگرافى براى حك كردن شيارهايى به كلفتى ۲۰ نانومتر بر روى يك لايه يخى كه بر بالاى يك بيسكوئيت سيليكونى قرار داده شد استفاده كردند و آنگاه يك روكش كروم بر روى شيارها كشيدند. پس از اين مرحله مجموعه در محلول الكل ايزوپروپيل قرار داده شد تا قالب يخى و روكش فلزى بالاى آن حذف شود و تنها فلز كروم در درون شيارهاى به قطر ۲۰ نانومتر بر بالاى صفحه سيليكونى بر جاى بماند. به گفته محققانى كه آزمايش اخير را به انجام رسانده اند، برخلاف روش هاى موجود ساخت تراشه ها كه در آن از پليمرها براى طراحى مدارهاى روى سطوح سيليكونى استفاده مى شود و سپس مجموعه بايد در كوره قرار داده و پخته شود تا مدارها روى سطح نيمه هادى سيليكونى حك شود، در روش تازه نيازى به پختن يخ يا قرار دادن آن در دستگاه سانتريفوژ نيست

نظريه هاى فيزيك به چالش كشيده مى شوند

با كشفيات اخير ماهواره اى WMAP

نظريه هاى فيزيك به چالش كشيده مى شوند

تابش هاى پراكنده شده حرارتى از اجسام به طور خلاصه «تابش جسم سياه» (Black Body Radiation) ناميده مى شود. پيش از اين، ۲ بار در جهت دهى دانش بشر از طبيعت و كيهان به كمك ما آمده بود. به تازگى به نظر مى رسد كه بررسى دوباره و دقيق طيف تابش زمينه كيهانى مى تواند يكى ديگر از راز هاى عالم را براى ما آشكار كند كه به درك عميق تر ما از كيهان مى انجامد.
• فاجعه فرابنفش110916.jpg
حدود ۱۲۰ سال پيش تمام جنبه هاى فيزيك كلاسيك شناخته شده بود. در قرن هفدهم «سر آيزاك نيوتون» مكانيك كلاسيك را صورت بندى كرده بود كه در قرن بعد با كارهاى گاووس، هاميلتون، لاگرانژ و ديگران قوام يافت. اوج قدرت مكانيك كلاسيك را مى توان كشف اورانوس و نپتون از روى آشفتگى هاى مدار زحل دانست كه عظمت اين شاخه از فيزيك را نشان مى دهد. در اواخر قرن نوزدهم «جيمز ماكسول» الكتروديناميك كلاسيك را به صورت امروزى آن تدوين كرد و با كارهاى گيبس و بولترمان در همان زمان ها، مكانيك آمارى به بالاترين حد توان خود در توصيف پديده ها رسيد. كار تا جايى پيش رفت كه لاپلاس رياضيدان فرانسوى در دهه هاى پايانى قرن نوزدهم ادعا كرد كه ديگر چيز مهمى براى كشف وجود ندارد و كار فيزيك تنها بهتر كردن تعريف ها است. در چنين زمانى بود كه توجه دانشمندان به يك پديده ساده جلب شده بود؛ تابش جسم سياه.
وقتى يك سوزن را روى آتش اجاق گاز مى گيريم، در اثر حرارت ابتدا به رنگ قرمز تيره درمى آيد. اين رنگ به تدريج در اثر گرم شدن، روشن تر شده و به سمت نارنجى مى رود. اگر حرارت به حد كافى زياد باشد، به رنگ آبى روشن و سرانجام سفيد درمى آيد. به اين پديده ساده روزمره تابش جسم سياه مى گويند. البته سوزن يك جسم سياه ايده آل نيست زيرا گرما را به هدر مى دهد اما مى توان با به وجود آوردن يك محفظه از جنس كربن خالص و ايجاد يك سوراخ كوچك در آن يك جسم سياه تقريباً ايده آل داشت. در حقيقت سوزن در دماى معمولى هم اين تابش را دارد اما چون فركانس آن در محدوده زيرقرمز (IR) است با چشم معمولى قابل ديدن نيست.
نكته قابل توجه در اين پديده اين بود كه وقتى انرژى درونى اين جسم سياه با روش هاى مكانيك آمارى و الكتروديناميك كلاسيك محاسبه مى شد، مقدار بى نهايت به دست مى آمد. واضح است كه انرژى درونى يك تكه سوزن گرم شده بى نهايت نيست وگرنه مى توان از آن به عنوان منبع لايزال انرژى استفاده كرد. به اين وضعيت پيش آمده در آن زمان در فيزيك، فاجعه فرابنفش مى گويند.
پس از شكست تمام طرح هاى كلاسيك براى توجيه اين پديده، يكى از بزرگ ترين دانشمندان آن زمان و بنيانگذار مكتب نوين فيزيك آلمان «ماكس پلانك» در ،۱۹۰۰ از روى طيف به دست آمده از آزمايش معادله اى براى توجيه اين پديده به دست آورد. به چنين معادلاتى كه بدون پيش فرض خاص و از روى آزمايش به دست مى آيند، «پديده شناسى» (Phenomenlogg) مى گويند اما كمتر از ۲ ماه بعد خود پلانك توانست يك توصيه علمى اما غيرمتعارف به دست آورد و با در نظر گرفتن اينكه طيف انرژى پيوسته نيست بلكه از مقادير (كوانتاها) جداگانه كه ضريبى صحيح از يك عدد ثابت (ثابت پلانك h) و فركانس است،اين پديده را توضيح دهد.
كشفيات پلانك در ابتدا مورد موافقت عموم و حتى خود پلانك قرار نگرفت اما وقتى چند سال بعد در ،۱۹۰۵ آلبرت اينشتين فيزيكدان بزرگ يهودى براى توجيه پديده فتوالكتريك (گسيل الكترون از سطح فلزى كه تحت تابش نور است) از كوانتا هاى پلانك استفاده كرد، راه براى پذيرش اين كوانتوم ها آسان تر شد. اما ربع قرن طول كشيد تا سرانجام مكانيك كوانتومى نوين توسط هايزنبرگ و شرودينگر كشف شد. كوچك بودن فوق العاده ثابت پلانك باعث مى شود كه اثرات كوانتومى در زندگى روزمره به سادگى ديده نشوند.
• مدل كيهان و تابش جسم سياه
در دهه دوم قرن بيستم وقتى مكانيك كوانتومى در حال تدوين بود، در جبهه ديگرى از فيزيك، اينشتين در حال تدوين تئورى اى براى توجيه پديده هاى گرانشى بود كه نسبيت عام نام گرفت. اين كار در ۱۹۱۶ به پايان رسيد و در كسوف ۱۹۱۹ در قطب جنوب توسط دانشمندان انگليسى، نسبت عام تاييد شد.
اينشتين با توجه به پيش فرض هاى فلسفى و ذهنى خود مى خواست مدلى از جهان را ارائه دهد كه كيهان را در حالتى ايستا نشان دهد اما فيزيكدان روسى، الكساندر فريدمان مخالف نظر اينشتين بود. وى با كمك لمارتى، رابرتسون و واكر در چارچوب نسبيت عام مدلى براى عالم طراحى كردند كه در آن جهان در حال انبساط بود اگر جهان هميشه در حال انبساط باشد. پس از يك نقطه اوليه شروع كرده است. به همين دليل اسم اين مدل را انفجار بزرگ (Big Bang) گذاشتند؛ انفجار نقطه اى كه جرم و انرژى بسيار زيادى در آن متمركز شده بود. كشفيات ادوين هابل به تاييد اين نظر كمك شايانى كرد.
جرج گاهوا (كه به اشتباه گاموف خوانده مى شود) در ۱۹۴۰ با استفاده از مكانيك كوانتومى نشان داد كه اگر مدل Big Bang درست باشد، تابش ناشى از انفجار بزرگ همانند طيف جسم سياه خواهد بود در اين صورت پس از گذشت زمان حدود ۱۵ ميليارد سال از انفجار بزرگ (كه از كشفيات نجومى به دست آمده است) دماى اين تابش به حدود ۴ كلوين رسيده است.
در سال ،۱۹۶۵ نيزياس و ويلسون دو مهندس برق جوان آزمايشگاه بل كه آنتى راديويى براى رديابى فركانس هاى راديويى فرازمينى طراحى كرده بودند، ناخواسته تابشى را كشف كردند كه در تمام جهات دنيا در حال پخش بود و دمايى در حدود ۷/۲ كلوين داشت. با اعلام اين خبر و تاييد اينكه، اين همان تابش جسم سياه باقى مانده از انفجار آغازين است كه تقريباً هيچ شكى در درستى نظريه Big Bang وجود ندارد اين بار نيز تابش جسم سياه به كمك آمد تا درك ما از طبيعت را بيشتر كند.
• تابش زمينه كيهانى
طيف تابش جسم سياه ناشى از انفجار اوليه، به طور خاص «تابش ميكروموج زمينه كيهانى» (CMB) ناميده مى شود. تلاش براى شناخت بهتر اين طيف همچنان ادامه دارد. در نوامبر ،۱۹۸۹ ناسا ماهواره اى به نام «كاوشگر تابش زمينه» با نام اختصارى COBE به فضا فرستاد كه وظيفه آن ثبت دقيق اين تابش بود. فعاليت هاى COBE بسيار درخشان بودند. عمر دقيق ۷/۱۳ ميليارد سال براى كيهان به دست آمد. همچنين دماى تابش زمينه را ۷۲۵/۲ كلوين نشان داد. COBE نقشه اى از شدت تابش زمينه تهيه كرد كه تا حدودى عجيب به نظر مى رسيد.
• همگنى فضا
توصيف طبيعت براساس تقارن هاى موجود در آن انجام مى گيرد. يكى از اين تقارن ها همگنى فضا است كه منجر به اصل پايستگى اندازه حركت خطى مى شود. به نظر مى رسد كه بعد از انفجار بزرگ، جرم و انرژى به طور همگن در تمام فضا پخش شده اند. البته واضح است كه كاملاً اين طور نيست يعنى جايى مثل مركز ستارگان يا حتى سطح زمين، بسيار چگال تر از فضاى بين كهكشان ها است كه عملاً خالى است. اما اگر در مقياس بزرگ به جهان نگاه كنيم، آنگاه مى توان با تقريب خوبى، جهان را همگن فرض كرد. البته آشفتگى هاى كوانتومى در لحظات اوليه پس از Big Bang باعث تشكيل ستارگان و كهكشان ها شده است. اين آشفتگى هاى كوانتومى كه از روى طيف تابش زمينه توسط COBE ضبط شده بود، به دست آمد. اما چيز عجيبى كه توجه همه را جلب كرد اين بود كه پس از حذف اثرات ناشى از حركت زمين و منظومه شمسى و كهكشان راه شيرى، باز هم به نظر مى رسيد كه فركانس ماكزيمم شدت تابش، در يك جهت خاص با بقيه جهات متفاوت است. به عبارت بهتر يك جهت ارجحى مى توان در فضا داشت و دستگاه لختى كه در اين جهت حركت كند بر بقيه دستگاه هاى لخت مرجح است. چنين چيزى، تمام شالوده تئورى نسبيت خاص اينشتين كه پيش از اين بارها در شتاب دهنده ها و ذرات كيهانى تاييد شده بود را زير سئوال مى برد.
• كشفيات اخير
پس از نتيجه عجيب COBE، عده اى از كيهان شناسان اين نتيجه را به خطاى آزمايش و ايراد دستگاه مربوط دانستند. ناسا ماهواره اى جديد و به روز به نام (Wilkinson Microwave Anistropy probe) WMAP را در ژوئن ۲۰۰۱ به فضا فرستاد تا با دقت بيشترى اين قضيه را تحقيق كند. برخلاف COBE كه ماهواره اى زمين گرد بود، WMAP به دور خورشيد مى چرخيد. اين ماهواره در فوريه ۲۰۰۳ به مدار خود رسيد و WMAP هم كمك شايانى به علم كرد و مى كند. نتايج يك سال اخير دريافتى توسط آن نشان مى دهد كه جهان از ۴ درصد جرم و انرژى معمولى شناخته شده و ۲۳ درصد جرم نامعلوم (تاريك) و ۷۳ درصد انرژى نامعلوم (تاريك) تشكيل شده است.
اما در هفته گذشته ۲ اخترشناس آمريكايى «ديويد لارسن» و «بنيامين ونولت» از دانشگاه ايلينويز كه در حال بررسى داده هاى يك سال اول مخابره شده توسط WMAP بودند، ادعا كردند كه تفاوت هاى مشاهده شده در توزيع گاووسى ماده و انرژى در طيف تابش زمينه نشان از تاييد ادعاى COBE مى كند. چنين ادعايى بسيار تكان دهنده است. بنابراين پژوهشگران در گام اول، آن را به خطاى آزمايش و نقص در دستگاه مربوط مى كنند. اما اگر واقعاً طبيعت چهره اى جديد از خود به نمايش گذاشته باشد، هيچ كدام از قوى ترين تئورى هاى علمى در حال حاضر قادر به توضيح آن نخواهند بود. آنگاه بايد باز هم مثل سال هاى نخستين قرن بيستم منتظر باشيم تا تئورى جديدى ساخته شود و درك ما را از دنيا باز هم بيشتر از قبل كند. اين بار نيز «طيف جسم سياه» به كمك ما آمده است.
مهدى صارمى فر
روزنامه شرق

یکشنبه، خرداد ۰۱، ۱۳۸۴

جهش ويروس ها از ميمون ها به انسان

ايرنا: بررسى هاى محققان نشان مى دهد كه بوميان شكارچى ميمون در آفريقاى مركزى به دو نوع ويروس جديد از خانواده ويروس هاى ايدز آلوده شده اند. دانشمندان در پى خبر فوق اعلام كردند كه تحقيقات آنها نشان مى دهد جهش ويروس هاى خطرناك از ميمون ها به انسان ها، امرى طبيعى است. پژوهشگران عقيده دارند ويروس هايى كه شكارچيان ميمون ها در اثر تماس با اين حيوانات بدان مبتلا مى شوند ممكن است به ساير انسان ها به صورت گسترده انتقال يابد و به همين علت نظارت بر بيمارى هاى شكارچيان، اهميت فراوانى دارد. در اين مطالعه كه توسط دانشمندان دانشگاه «جان هاپكينز» آمريكا انجام گرفته و در شماره اخير نشريه آكادمى ملى علوم آمريكا به چاپ رسيده است، مشخص شد دو ويروس جديد به خانواده رتروويروس ها تعلق داشته و مى Grumpy Gorilla : Click for next monkey picتوانند سبب بروز بيمارى هاى خطرناك در انسان ها شوند. محققان اين دو ويروس را HTLV-4 و HTLV-3 نامگذارى كرده اند. انسان ها در گذشته به ويروس هاى HTLV-1 و HTLV-2 مبتلا شده اند كه در اكثر موارد ابتلا به اين دو ويروس علائمى ندارد اما مى تواند سبب بروز مشكلات مغز و اعصاب و يا حتى سرطان خون شود. به گفته دكتر «ناتان وولف» سرپرست اين مطالعه، انتشار ويروس HIV از ميمون به انسان تاكنون سبب مرگ ميليون ها نفر در سرتاسر جهان شده و كشف اين دو ويروس نشان مى دهد كه ويروس هاى خطرناك به صورت جدى در حال جهش از ميمون ها به انسان ها هستند. در اين مطالعه دانشمندان نمونه خون ۹۰۰ نفر از ساكنان كشور كامرون را كه به نوعى با ميمون ها در تماس بودند مورد آزمايش قرار داده و متوجه وجود ويروس هاى جديد ويژه ميمون ها در خون آنها شدند. هنوز مشخص نيست كه آيا دو ويروس تازه شناسايى شده براى انسان ها خطرناك بوده و يا داراى قابليت انتقال از انسانى به انسان ديگر هستند يا خير، اما اين امر كه شكار ميمون ها سبب انتشار ويروس هاى جديد به بدن انسان ها مى شود، كاملاً روشن است. محققان عقيده دارند با توجه به احتمال شيوع بيمارى هاى خطرناك جديد نظير بيمارى ايدز در ميان انسان ها در اثر تماس شكارچيان آفريقايى با ميمون ها، نظارت بر وضعيت سلامت جامعه شكارچيان اهميت زيادى دارد.

روش جديد كاهش صدا در خودروها

ايسنا: مهندسان خودرو موفق شده اند با الهام گرفتن از روش هاى استفاده شده در هواپيما، ۲۰ دسى بل صداى خودروها را كاهش دهند. مهندسان خودرو با الهام گرفتن از هواپيما ميكروفن هايى را در داخل قسمت هاى مختلف خودرو قرار مى دهند و براساس شناسايى نوع امواج صدا و پردازش در مغز هوشمند خودرو با كمك بلندگوها صداها به گونه اى پخش مى شوند كه از نظر نوع امواج مخالف امواج صداى خودروها باشد. به اين صورت دو صدا همديگر را دفع كرده و فرد داخل خودرو صدايى نمى شنود. اما به هر حال چون بازده اين سيستم صددرصد نيست باز هم صدا در خودرو وجود دارد. در حالى كه شدت صداى مجاز براى سيستم شنوايى ۸۰ دسى بل است اما برخى صداها از جمله صداى موتور، تاير و سيستم تعليق صداهايى را با شدتى بيش از ۸۰ دسى بل توليد مى كند به همين دليل ميكروفن هايى در سيستم تعليق و موتور نزديك چرخ نصب مى شود تا با شناسايى نوع صدا و پردازش صدا و پخش امواج از سوى فعال كننده ها يا بلندگوها در جاهاى مختلف خودرو صدا كاهش يابد.

منطقى كه تكنيك را هوشمند كرد

همه لوازم پيرامون ما كه آسايش را برايمان معنا مى كند و تكنيك «اتومات» و «هوش مصنوعى» را در بطن خود دارد از ابداع پروفسور لطفى زاده دانشمند ايرانى تبار و مبدع منطق فازى، نشان دارد. پروفسور «لطفى زاده» كه در جهان علم به پروفسور «زاده» مشهور است، مخترع منطق علمى نوين «فازى» است كه جهان صنعت را دگرگون كرد.
امروزه هيچ دستگاه الكترونيكى اى از جمله وسايل خانگى بدون اين منطق در ساختار خود ساخته نمى شوند. با منطق فازى پروفسور لطفى زاده، ابزار هوشمند مى شوند و توانايى محاسبه در آنان نهادينه مى شود.
•از شوروى به تهران، از تهران به آمريكا
او در سال ۱۹۲۱ در شهر باكو در جمهورى آذربايجان به دنيا آمد. پدرش ژورناليست ايرانى بود كه در آن زمان به دلايل شغلى در باكو به سر مى برد و مادرش پزشك روس بود.
وى ده ساله بود كه در اثر قحطى و گرسنگى سراسرى سال ۱۹۳۱ به اتفاق خانواده به وطن پدرى اش ايران بازگشت. لطفى زاده در دبيرستان البرز تهران، تحصيلات متوسطه را به پايان رساند و در امتحانات كنكور سراسرى، مقام دوم را كسب كرد. در سال ۱۹۴۲ رشته الكترونيك دانشگاه تهران را با موفقيت به پايان رساند و طى جنگ دوم جهانى براى ادامه تحصيلات به آمريكا رفت.
او در سال ۱۹۴۶ موفق به اخذ مدرك ليسانس از دانشگاه ماساچوست شد. در سال ۱۹۴۹ به دريافت مدرك دكترا از دانشگاه كلمبيا نائل شد و در همين دانشگاه با تدريس در زمينه «تئورى سيستم ها» كارش را آغاز كرد. او در سال ۱۹۵۹ به بركلى رفت تا به تدريس الكتروتكنيك بپردازد و در سال ۱۹۶۳ ابتدا در رشته الكتروتكنيك و پس از آن در رشته علوم كامپيوتر كرسى استادى گرفت. 110310.jpg
لطفى زاده به طور رسمى از سال ۱۹۹۱ بازنشسته شد. وى كه مقيم سانفرانسيسكو است، به پروفسور «زاده» مشهور است. لطفى زاده به هنگام فراغت به سرگرمى محبوبش عكاسى مى پردازد. او عاشق عكاسى است و تاكنون شخصيت هاى معروفى همچون ترومن و نيكسون، روساى جمهور آمريكا، رو به دوربين وى لبخند زده اند.
سرگرمى ديگر لطفى زاده «HI FI» است. او در اتاق نشيمن خود بيست و هشت بلندگوى حساس تعبيه كرده تا به موسيقى كلاسيك با كيفيت بالا گوش كند.
پروفسور لطفى زاده داراى بيست و سه دكتراى افتخارى از دانشگاه هاى معتبر دنيا است، بيش از دويست مقاله علمى را به تنهايى در كارنامه علمى خود دارد و در هيات تحريريه پنجاه مجله علمى دنيا مقام «مشاور» را دارا است.
•تئورى منطق فازى در يك نگاه
بر خلاف آموزش سنتى در رياضى، او منطق انسانى و زبان طبيعت را وارد رياضى كرد. شايد بتوان با دو رنگ سياه و سفيد مثال بهترى ارائه داد. اگر در رياضى، دو رنگ سياه و سفيد را صفر و يك تصور كنيم، منطق رياضى، طيفى به جز اين دو رنگ سفيد و سياه نمى بيند و نمى شناسد. ولى در مجموعه هاى نامعين منطق فازى، بين سياه و سفيد مجموعه اى از طيف هاى خاكسترى هم لحاظ مى شود و به اين طريق فصل مشترك ساده اى بين انسان و كامپيوتر به وجود مى آيد.
اين منطق حدود چهل سال پيش در آمريكا توسط لطفى زاده پايه ريزى شد. و براى اولين بار در سال ۱۹۷۴ در اروپا براى تنظيم دستگاه توليد بخار، در يك نيروگاه كاربرد عملى پيدا كرد. با پيشرفت چشمگير ژاپن در عرصه وسايل الكترونيكى، در سال ۱۹۹۰ كلمه «فازى» در آن كشور به عنوان «كلمه سال» شناخته شد.
لطفى زاده عقايد اجتماعى خاصى دارد كه از حساسيت او به وضع كشورهاى كمترتوسعه يافته حكايت دارد. او مى گويد: «من به هر كشورى كه سفر مى كنم از استادان دانشگاه سئوال مى كنم كه آيا شما مى توانيد با پولى كه مى گيريد زندگى كنيد؟ در آلمان پاسخ مثبت است ولى در ايران و ديگر كشورها از جمله بلغارستان، رومانى، تركيه، لهستان، پاسخ منفى است. و اين براى پيشرفت علم و دانش مناسب نيست و بايد كارى انجام داد.»
«به طور كلى آنچه در مورد كشورهاى جهان مى توان گفت اين است كه يك «نوكلونياليسم» در حال شكل گيرى است. در نتيجه يك كشورى مثل لهستان كه ۸۴ درصد از صنعت خود را فروخته است؛ و حتى كار به خريد زمين هاى اين كشورها هم رسيده است، نتيجه اين كه افراد اين كشورها در آينده فقط براى آلمان و آمريكا كار خواهند كرد، نه براى خود.»
لطفى زاده كه در فرهنگ هاى مختلف تركى، روسى، ايرانى و آمريكايى باليده است اين را امتياز خود مى داند و مى گويد شما از اين طريق به طبيعت بشر بيشتر پى مى بريد: «براى مثال من پنج سال رئيس دانشكده بودم و در بحث و نظرخواهى، نظرات آنانى كه تك فرهنگى بودند، نسبى بود، ولى من هر نظرى كه مى دادم به مرور زمان، درستى نظر من ثابت مى شد، براى اين كه من فرهنگ هاى مختلف را مى فهمم و درك مى كنم، در جايى كه مثلاً آمريكايى ها به علت تك فرهنگى بودن اين ويژگى را نمى توانند درك كنند.»
BBC

چهارشنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۴

كشف يك محقق ايراني براي نامرئي كردن اجسام

به گزارش سرويس “نگاهي به وبلاگها”ي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) http://ml.blogfa.com آدرس وبلاگ“مصطفي”است،وي تحت‌عنوان“ كشف يك محقق ايراني براي نامرئي كردن اجسام”مي‌نويسد:


يك محقق ايراني در دانشگاه پنسيلوانيا به كمك يكي از همكارانش نشان داده است كه مي‌توان با استفاده از پرتوهاي پلاسمايي اجسام را نامرئي كرد.

ايده نامرئي كردن اجسام تا چندي پيش تنها در سطح داستانهاي تخيلي علمي نظير مرد نامرئي، اچ جي ولز، مطرح بود اما نادر انقطاع و آندرا آلو از دانشگاه پنسيلوانيا شيوه‌اي را پيشنهاد كرده‌اند كه با استفاده از آن مي‌توان با فناوريهاي موجود اجسام را تا حد زيادي غيرقابل رويت ساخت. به اعتقاد فيزيكدانان اين روش كاربردهاي متعددي در فناوريهاي نظامي مربوط به مخفي كردن و استتار اجسام خواهد داشت. در گذشته گروههايي از فيزيكدانان كوشيده بودند با روش موسوم به روش آفتاب پرست به استتار اشيا و ااجسام دست يابند. آفتاب پرست در زماني كه بر روي يك شاخه قرار مي‌گيرد، براي پنهان كردن خود از چشم دشمنان بدنش را به رنگ شاخه‌اي كه بر آن قرار دارد در مي‌آورد. به عنوان مثال ري آلدن از دانشگاه كاروليناي شمالي سيستمي از آشكارسازها و تابش كننده‌هاي نور را پيشنهاد كرد كه براي پنهان كردن يك جسم نظير آپارات سينما صحنه‌اي را در پشت سر جسم تصوير مي‌كند و جسم يا شيء مورد نظر را در شلوغي آن صحنه از پيش چشم بيننده محو مي‌سازد. محققان دانشگاه توكيو نيز بر روي نوعي پارچه تحقيق مي‌كنند كه بر همين مبنا عمل استتار را انجام مي‌دهد. در داخل اين پارچه دانه‌هايي نظير رشته تسبيح كار گذارده شده كه مي‌تواند صحنه‌اي را كه بر روي آن تابنده مي‌شود منعكس سازد و جسمي را كه اين پارچه بر آن پوشانده شده نظير بدن آفتاب‌پرست به رنگ محيط درآورده و به اين ترتيب آن را نامرئي سازد. اما انقطاع و همكارش از روش موثرتري بهره گرفته‌اند. در شيوه پيشنهادي آنها نوري كه از جسم بازتابيده مي‌شود به حداقل كاهش مي‌يابد و از آنجا كه رويت اجسام تنها در هنگامي ميسر است كه نور بازتابيده از آنها به چشم برسد در غياب اين بازتابش شيء يا جسم عملا نامرئي مي‌شود. جنبه اصلي در مدل پيشنهادي اين دو محقق استفاده از نوعي صفحه يا پرده از جنس پرتوهاي پلاسمايي است كه با امواج بازتابيده شده از سطح جسم تداخل مي‌كنند و آنها را از بين مي‌برند.

پرتوهاي پلاسمايي از جنس امواج الكترونيكي چگال هستند كه زماني به وجود مي‌آيند كه الكترونهاي روي يك سطح فلزي با ضرباهنگ خاصي به حركت درآيند. به گفته اين دو محقق لايه‌اي از اين ماده پلاسمايي مي‌تواند نور بازتابيده شده از سطح جسم را از بين ببرد البته به اين شرط كه تواتر نور بازتابيده شده به تواتر تشديد پرتوهاي الكترونيكي نزديك باشد. به گفته انقطاع براي همه نورهايي كه در طول موج مريي قرار دارند خود طبيعت بهترين سپر پلاسمايي را فراهم آورده. اين دو سپر عبارتند از پرده‌ها يا سطوحي كه از طلا يا نقره ساخته مي‌شوند. در مورد ديگر انواع طول موجها نظير مادون قرمز يا مايكروويو مي توان از ساختارهايي كه به صورت مصنوعي و با تركيب رديفهايي از سيم‌پيچها درست مي‌شوند براي ساختن سپر محافظ استفاده كرد. اين قبيل سپرها داراي خواص غيرمتعارف الكترومغناطيسي خواهند بود. محقق ايراني و همكارش با انجام محاسباتي نشان داده‌اند اجسام كروي يا استوانه‌اي كه با اين قبيل سپرها پوشيده شوند عملا نور بسيار كمي از خود باز مي‌تابند.

در عمل زماني كه اين اجسام در معرض نور مريي قرار داده مي‌شوند نوري كه از آنها به چشم مي‌رسد آنقدر اندك است عملا ديده نمي‌شوند. يك محدوديت اين فناوري آن است كه هر سپر مخصوص تنها براي يك طول موج خاص كار مي‌كند و به عنوان مثال جسمي كه در زير نور قرمز غيرقابل رويت شده اگر تحت پرتوهاي به رنگ سبز يا آبي قرار گيرد قابل مشاهده خواهد بود. نكته ديگر آنكه سپر نامرئي كننده زماني عمل مي‌كند كه طول موج با تابيده شده نزديك ابعاد خود جسم باشد. به اين ترتيب در مورد نور مرئي از اين سپر تنها براي مخفي كردن اجسام ميكروسكوپي مي‌توان استفاده به عمل آورد. اجسام بزرگتر تنها هنگامي از ديد پنهان مي‌شوند كه پرتوهاي با طول موج بلندتر به آنها تابيده شود. بنابراين با اين فناوري نمي‌توان افراد يا خودروها را نامرئي كرد. اما انقطاع معتقد است كه از اين فناوري مي‌توان در زمينه‌هاي ديگر نظير توليد موادي كه از برق زدن و درخشش اجسام جلوگيري مي‌كنند استفاده به عمل آورد. اين سپرها همچنين مي‌توانند مانع از تاثير نامطلوب نوري شوند كه از اجسام ريز پراكنده مي‌شود و به اين ترتيب مي‌توانند بازده ميكروسكوپ‌ها را افزايش دهند. يك كاربرد ديگر اين روش نامرئي كردن ماهواره‌ها در فضا است.
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: نگاهي به وبلاگ‌ها

مطالعه ميزان آلودگى مرداب انزلى

طى ساليان اخير سواحل درياى خزر در حال پيشرفت و تخريب هستند كه مطالعه علل و تبعات اين پديده و همچنين اثرات مخرب زيست محيطى تالاب انزلى توسط كارشناسان زمين شناسى دريايى سازمان زمين شناسى و اكتشاف معدنى كشور مورد مطالعه قرار مى گيرد.دكتر راضيه لك مسئول بخش فيزيك دريايى سازمان زمين شناسى و اكتشافات معدنى كشور در سومين كنفرانس بين المللى مطالعه تغييرات آب سطح درياى خزر كه در دانشگاه گيلان با حضور كارشناسان داخلى و خارجى برگزار شد طى مقاله اى با عنوان بررسى ريخت شناسى و تغييرات سواحل ايرانى درياى خزر به مطالعه و شناسايى عوامل تاثيرگذار در تغيير سواحل ايرانى درياى خزر پرداخته است.وى با بيان اينكه مطالعات صورت گرفته با استفاده از تكنولوژى سنجش از دور صورت گرفته است، خاطرنشان كرد: با توجه به وسعت زياد جنوب درياى خزر تعدادى از داده هاى ماهواره اى تكرارى و جديد از وب سايت ناسا و مربوط به سال ۲۰۰۳ انتخاب شده و كارشناسان شروع به تفسير اين داده ها كردند.وى ادامه داد: مطالعات براساس قرار گرفتن سواحل جنوبى خزر در طبقات مختلف و بررسى مناطق در حال پيشرفت و يا تخريب صورت گرفت و به اين ترتيب كارشناسان با تمركز بر چند منطقه خاص موفق به مطالعات جزيى تر و تخصصى تر شدند.دكتر لك گفت: يكى از اين مناطق دلتاى سفيدرود است كه تغييرات شكل دلتاى اين رودخانه، مدل آن و تغييرات در سطح كانال هاى آن مورد توجه اين مقاله است.وى در ادامه يادآور شد، كارشناسان و شركت كنندگان در كنفرانس طى روزهاى آينده بازديدى را از خليج گرگان و شبه جزيره ميانكاله جهت بررسى بيشتر تغييرات سطح آب و اثر اين افزايش سطح و تخريب آن در سواحل چالوس و نوشهر خواهند داشت. دكتر لك در خاتمه گفت: البته افزايش سطح آب درياى خزر تنها به تخريب سواحل ختم نمى شود و در بسيارى از مناطق دلتاى سفيدرود علاوه بر پيشرفت و ايجاد تخريب و غرق شدگى سواحل، ساخت ساحل و افزايش حريم خاكى را نيز موجب شده است.در ادامه دكتر ترانه شارمد نيز مسئول گروه شيمى آب گروه زمين شناسى دريايى سازمان زمين شناسى و اكتشافات معدنى كشور در مقاله اى تحت عنوان بررسى شيمى آب تالاب انزلى به بررسى مسائل موجود در آلودگى و شيمى آب اين تالاب پرداخت.وى با بيان اينكه براساس عواملى از جمله دما، شورى، هدايت الكتريكى و اكسيژن محلول در آب به بررسى مسائل موجود در تالاب انزلى مى پردازيم، خاطرنشان كرد: عمليات نادرست دفن زباله در شمال غربى تالاب بر روى اكسيژن محلول و PH آب تاثيرات نامطلوبى داشته كه اين امر با ورود رودخانه هايى كه از رشت و كارخانه هاى متعدد آن مى گذرد تشديد مى شود كه در نهايت شاهد كاهش اكسيژن محلول و بالا رفتن PH آب و اسيدى شدن آن خواهيم بود.شارمد در ادامه گفت: طبق بررسى هاى انجام شده در مناطقى كه رودخانه به مرداب نزديك شده، شورى آب كمتر مى شود ولى در مناطقى كه به لجنزارها برخورد مى كنيم شاهد بالا رفتن شورى آب به مقدار بسيار زياد هستيم.وى گفت: به طور كلى كارشناسان در مقاله ارائه شده سعى در مطالعه ميزان آلودگى مرداب انزلى توسط رودخانه هاى اطراف دارند كه به لحاظ مشكل برداشت نمونه در زمستان اين فعاليت ها بيشتر در تابستان صورت مى گيرد.

نگاهى به آينده نماى بيوتكنولوژى

پنجمين باز DNA

يكى از اولين اصولى كه هر دانشجوى بيولوژى مى آموزد آن است كه رمزنامه حيات، به وسيله ۴ حرف نوشته شده است. حال اگر شما يك حرف به اين الفبا بيفزاييد، چه خواهد شد؟
محققينى كه تعمداً چنين DNA را ساخته و تكثر كرده اند، اكنون دقيقاً درصدد يافتن پاسخ همين پرسش ها هستند.
با دستيابى به اين DNA تغيير داده شده است كه تيم تحقيقاتى قادر به پاسخگويى انواع سئوالات بنيادى بيوشيمى خواهد شد. البته بيشترين اميد تيم تحقيقاتى بر آن است كه برخى از حروف جديد استفاده شده در ساخت DNA، در درون ژنوم يك باكترى زنده توزيع و جاگير شوند. بدين صورت امكان رديابى آنها، نحوه پذيرش در سلول، تحولات آتى و به خصوص فرايند تكامل جاندار قابل رديابى خواهد بود.
چهار حرفى كه معمولاً تشكيل دهنده DNA هستند، عبارتند از چهار باز شيميايى Adenine (A) ،Guanine(G)،Cytosine(C) وThymine (T) توالى هايى كه بيان كننده نحوه ساخت پروتئين هاى مختلف در درون سلول هستند به وسيله همين چهار حرف بيان شده اند.
حال تيم محققين از انستيتو تحقيقات La Jolla كاليفرنيا، مولكول جديدى به نام ۳ _ فلوروبنزن يا ۳FBساخته اند كه نقش باز پنجم DNA را به عهده مى گيرد.
در جهان معمولى، بازها در نردبان DNA، دو به دو در طول توالى مولكولى جفت مى شوند:
A هميشه با T جفت مى شود و C در برابر G قرار مى گيرد. ۳FB با خودش مقابل مى شود و در نتيجه نوعى كاملاً جديد از زوج باز را ايجاد مى كند.
•محلول هاى روغنى
مولكول باز مورد بحث بايستى آنچنان طراحى شود كه در درون DNA به خوبى جاگير شده و ساختمان فضايى آن را دچار انحراف و تنش نسازد. محدوديت سخت تر كار آنجاست كه بتوان مولكولى را يافت كه DNA پليمراز نيز قادر به شناسايى آن باشد. DNA پليمراز آنزيمى است كه DNA را در فرايند باز شدن زنجيره، همانندسازى مى كند و تيم تحقيقاتى نيازمند آن بود كه عملكرد آن را بر روى باز جديد پنجم بيازمايد.
ابتدا گروه پژوهش كننده، مولكولى را طراحى كردند كه داراى سطوح صاف و بزرگ بود. هدف آن بود كه اين مولكول در طول DNA به راحتى جمع شود. اين ايده در عمل كارا نبود و سطوح پهن و بزرگ فوق پس از برقرارى پيوند، با يكديگر تداخل كرده و زوج جفت هاى DNA را منحرف ساختند. پس از اين تداخل و انحراف، DNA پليمراز ديگر قادر به حركت بر روى نوار و افزايش طول آن نبود.
سپس محققين به۳FB رو مى آورند. اين باز، مولكولى هيدروفوب و چربى دوست بود و همچنين ورود به زنجيره DNA به صورت دو باز متصل را امكان پذير مى ساخت. با اولين موفقيت فوق، تيم پروژه نتايج خود را در جلسه انجمن شيمى آمريكا در ۱۴ مارس ۲۰۰۵ (در شهرستان ديه گو) منتشر ساخت.
در آزمون هاى صورت گرفته، همچنان كه مولكول DNA همانندسازى مى شود، باز جديد پنجم بدون مشكل در برابر خود قرار داده مى شود. البته ميزان درج اين باز تقريباً ۱۰۰ برابر كمتر از حضور بازهاى معمولى است اما همين بازده نيز براى ناظرين فرايند كافى است: به گفته مسئول تيم فوق، اين بازده به معنى يك خطا در هر ۱۰۰۰ جفت باز پليمريزه شده است كه ميزان آن بسيار بيشتر از خطاى فرايندهاى معمولى حياتى است.
•جست وجوى آنزيم
اكنون مسئولان اين پژوهش از سمت ديگر مسئله به آن مى نگرند. آنها در تلاشند تا انواعى از پليمراز را ايجاد كنند كه بتواند جفت باز هاى تقلبى را تشخيص داده و آنها را با توانايى بيشترى به كار گيرد.
تاكنون پليمرازهاى جديد ابداع شده، نه تنها براى كار با جفت بازهاى تقلبى _ غيرطبيعى بهتر بود ه اند بلكه در تطابق با جفت بازهاى طبيعى نيز كاراتر عمل كرده اند!!!
بنابر حدس مسئول پروژه، نكته اصلى خلق پليمرازهاى تواناتر، در قدرت چنگ انداختن آنها به DNA نهفته است.
تا اينجاى پروژه، عمليات كلاً با استفاده از مواد شيميايى و در لوله هاى آزمايش صورت پذيرفته است. مرحله بعدى كار تيم، وارد كردن جفت باز ابداعى به يك ميكروب زنده است. بنابر فرضيات پروژه به اين صورت مى توان به اطلاعات فرايند ژنتيكى از قسمت هاى قابل تكامل ژنوم دست يافت. با چنين نگرشى، تنها طى يك دهه آينده (و يا حتى در فرصت زمانى كمتر)، كلونى هاى باكترى داراى DNAهاى غيرطبيعى در اختيار خواهيم داشت.
و در نهايت براى اطمينان خاطر دوست داران محيط زيست و دلسوزان حفظ تنوع زيستى جهان يادآور مى شويم كه نبايد از توليد و گسترش اتفاقى و خارج از كنترل اين موجودات خلق الساعه نگرانى به دل راه دهيم. علت آن است كه اين سويه ها براى تداوم حيات خود به منبع پايدار از همان باز پنجم (مثل 3FB) نيازمندند و در صورت قطع آن سريعاً از بين خواهند رفت. تنها احتمال خارج از ذهن ديگر اين است كه سويه هاى فوق، خود شروع به سنتز باز پنجم مورد نياز خود كنند.
از نظر مسئول تيم پروژه، اين احتمال نه تنها در هزاره اى كه فعلاً در آن هستيم بلكه در هزاره بعدى نيز محقق نخواهد شد.
Nature.com
محمدرضا جبلى روزنامه شرق

اقمار جديد زحل

نجوم، پوريا ناظمى: با كشف اقمار جديد براى سياره زحل مجموع تعداد اقمار اين سياره به ۴۹ مورد افزايش يافت. ديگر زمانى كه خبر كشف يك قمر جديد در منظومه شمسى سر و صدايى به پا مى كرد گذشته است. امروزه به يكباره ده ها قمر به منظومه شمسى افزوده مى شود و شكارچيان اقمار منظومه شمسى در كمين اقمار بيشترى هستند. ديويد جويت و جان كلينا از دانشگاه هاوايى به همراهى اسكات شپرد از موسسه كارنگى واشينگتن هفته گذشته خبر كشف ۱۲ قمر جديد سياره زحل را اعلام كردند. رصد اين اقمار براى نخستين بار در ۱۲ دسامبر ۲۰۰۴ و در خلال بررسى محيط اطراف زحل با تلسكوپ ۸/۲ مترى سوبارو در هاوايى رخ داد و بعد از آن رصدهاى تكميلى در ماه هاى فوريه و مارس ۲۰۰۵ و با كمك تلسكوپ هاى سوبارو و ۸/۱ مترى دوپيكر شمالى صورت پذيرفت تا حضور ۱۲ عضو جديد در خانواده اقمارى زحل تاييد شود. كشف اقمار جديد باعث شد تا تعداد اقمار جديد اين سياره با احتساب سه قمر نو يافته اين سياره كه كشف آن از سوى كاسينى تاييد شد تعداد اقمار شناخته شده اين سياره را به عدد ۴۹ رسانده و از لحاظ تعداد اقمار زحل را در رده دوم پس از مشترى كه ۶۳ قمر ثبت شده دارد، قرار دهد. اين در حالى است كه تا پيش از رسيدن كاسينى به مدار زحل دانشمندان تنها از وجود ۳۱ قمر در اطراف اين سياره اطلاع داشتند. در اين بين نكته جالب آن است كه برخلاف انتظار تنها سه قمر از مجموعه اقمار جديد زحل را كاسينى پيدا كرده و كشف بقيه توسط شكارچيان اقمار منظومه شمسى از روى زمين صورت گرفته است. اقمار تازه يافت شده، اجرامى تيره به حساب مى آيند كه تنها ۴ درصد نور تابيده شده از خورشيد را بازتاب مى دهند كه اين مقدار با فوئبه، قمر بيرونى زحل قابل مقايسه است. قطر اين قمرها بين ۳ تا ۷ كيلومتر برآورد شده است و غير از يكى از آنها، همگى دور سياره را در جهتى خلاف جهت حركت سياره به دور خود دور مى زنند. فاصله ميانگين اين اقمار از سياره مادر خود حدود ۱۹ ميليون كيلومتر برآورد شده است. هر ۱۲ قمر جديد در رده اقمار نامنظم طبقه بندى شده اند و در روزهاى ابتدايى عالم از سوى گرانش اين سياره به دام افتاده اند اگرچه مكانيسم اين به دام افتادن، هنوز در پرده اى از ابهام قرار دارد. اسكات شپرد درباره اين اقمار مى گويد: «۸ قمر از اين ۱۲ مورد داراى زاويه انحراف يكسان بوده و به نظر مى رسد بخش هايى از يك جرم بوده اند كه در اثر يك تصادم به چندين بخش تقسيم شده باشند.»گروه شپرد و جويت پيش از اين توانسته بودند ۴۶ قمر براى مشترى، ۱قمر براى زحل، ۲ قمر براى اورانوس و ۱ قمر براى نپتون بيابند و بدين ترتيب خود را به عنوان ركورددار كشف اقمار منظومه شمسى معرفى كنند. اين اقمار تا پيش از انتخاب نام از سوى اتحاديه بين المللى نجوم به نام هاى S07 ۲۰۰۴/S تا S18 ۲۰۰۴/S شناخته خواهند شد.

دوشنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۸۴

هشت معماى بزرگ گريز از فاجعه انهدام


108738.jpg
پيشرفت هاى پديد آمده در مسير كشفيات، در سده گذشته، افق هاى تازه اى را براى درك منشا و خاستگاه كيهان به روى ما گشوده است، لكن هنوز راز و رمزهاى بزرگى باقى است و ساليانى خواهد گذشت تا ستاره شناسان اين رموز را كشف كنند.
ممكن است از ياد برده باشيم كه در حدود يك قرن پيش، هيچ كس سياره پلوتو را مشاهده نكرده بود و همين طور ستاره شناسان معتقد بودند كه جهان هستى محدود به سر حدات ناحيه درخشانى به نام راه شيرى است.اين تصوير از عالم در حالى كه ما به قرن ۲۱ پا گذاشته ايم به مراتب پيچيده تر شده است. نظريه نسبيت عام كه توسط آلبرت اينشتين ارائه شده است توضيح مى دهد كه چگونه گرانش موجب خميدگى فضا- زمان مى شود و بدين وسيله بيان مى دارد كه هر جرم مانند توپ بولينگى كه بر روى يك تشك قرار دارد، فرورفتگى اندكى را در سيستم فضا - زمان ايجاد مى كند. در هر حال اينشتين به اشتباه معتقد بود كه عالم بدون تغيير است. براى اين كه نظر خود را در معادلاتش لحاظ كند يك ساختار جديد رياضى را فرض كرد (ثابت كيهان شناختى)، كه اين مورد تامين كننده يك نيروى دافعه است كه از سقوط عالم در اثر نيروى گرانش خود پيشگيرى مى كند.
رياضيدان گمنامى به نام الكساندر فريدمن كه اهل روسيه بود دريافت كه ايده هاى اينشتين در رابطه با گرانش مى تواند بيانگر تفسيرى كاملاً متفاوت باشد، يعنى عالم هستى به جاى آن كه پايدارى و ثبات داشته باشد به سوى انبساط و گسترش پيش مى رود.كيهان شناسى بلژيكى به نام جورج لومتر (Georges Lemaitre) كه يك كشيش كاتوليك بود، نيز از فرضيه جهان در حال انبساط جانبدارى مى كرد.وى در سال ۱۹۲۷ بيان كرد كه انتقال مشهور دوپلر در نورى كه از سحابى ها (كه البته امروزه آن سحابى ها را كهكشان مى ناميم) به ما مى رسد و به سوى طول موج هاى بلندتر ميل مى كند بيانگر اين نكته است كه سحابى ها از زمين دور مى شوند. بدين ترتيب نشان داد كه عالم در حال انبساط است.لومتر فرضيه اى را بنيان نهاد كه بر طبق آن عالم هستى، از اندازه اى كوچك آغاز شده و تا رسيدن به مقياس ايده آل خود به پيش مى رود. البته اينشتين اين فرضيه را تاييد نكرد.در هرحال در سال ۱۹۲۰ ادوين هابل با بهره گيرى از ميزان درخشندگى ستارگان متغير، موفق به ايجاد معيارى براى محاسبه فاصله كهكشان ها شد.
هابل دريافت كه هرچه يك كهكشان از زمين دورتر باشد، با سرعت بيشترى از ما فاصله مى گيرد.امروزه معتقديم كه انبساط مذكور، در حقيقت انبساط و گسترش فضا است و نه حركت كهكشان ها در فضا. (مفهومى كه هابل هيچ گاه آن را به طور كامل نپذيرفت)در سال ۱۹۴۸ جورج گاموف و رالف آلفر با بهره گيرى از ايده لومتر و همچنين مشاهدات هابل، نظريه «انفجار بزرگ» خود را ارائه كردند.آنها مدعى شدند كه انفجار كيهانى، موجب تشكيل ماده اوليه اى شده است كه بى نهايت داغ بوده و در ضمن حاوى نوترون ها و پس مانده هاى حاصل از انهدام آنها بوده است.اين ايده عجيب يك پيش بينى قابل آزمايش را در خود نهفته داشت كه براى ساليانى از نظر دور مانده بود:«باقى مانده سرد مهبانگ در قالب تابش ريزموج از زمين قابل آشكارسازى است.» در سال ۱۹۶۴ و ۱۹۶۵ رابرت ويلسون و آرنو پنزياس، دانشمندان لابراتوار اى تى اند تى بل (AT&Tbell) از يك راديو تلسكوپ كه براى دريافت اطلاعات از نخستين ماهواره ارتباطاتى طراحى شده بود، استفاده كردند تا علائم مربوط به تابش فراگير ريزموج را آشكار سازند.
وجود اين پارازيت ، كاملاً مستقل از جهت قرارگرفتن آنتن بود. آن دو مجدداً تلسكوپ را تنظيم و آن را تميز كردند اما سيگنال مذكور همچنان وجود داشت.
اين پارازيت راديويى صرفنظر از اين كه پنزياس و ويلسون تلسكوپ خود را به سوى خورشيد و يا كهكشان راه شيرى نشانه بروند به شكل سابق خود باقى مى ماند و اين مورد بيانگر اين مطلب بود كه تابش موردنظر، منشاء خورشيدى و يا كهكشانى ندارد. پنزياس و ويلسون به زودى دريافتند كه اين پارازيت همان تابش مايكروويو است كه گامو و آلفر پيش بينى كرده بودند.
با توجه به موارد فوق، ديگر انفجار بزرگ مطلبى دور از ذهن نبود.در هرحال نظريه انفجار بزرگ مانند تمامى نظريه هاى عظيم قرون گذشته و احتمالاً تمام نظريه هاى بزرگى كه در آينده ارائه خواهند شد، بيش از آن كه به ابهامات پاسخ روشنى بدهد، سئوالات تازه اى را بر سر راه دانشمندان قرار داد.
در سال ۱۹۹۸ گروه هاى جداگانه اى از ستاره شناسان كه سرپرستى آنها برعهده برايان اشميت (از رصدخانه هاى سايدينگ اسپرينگ و مونت استروملو، واقع در وسترن كريك استراليا) و سول پرلماتر (آزمايشگاه ملى لورنس واقع در بركلى _ كاليفرنيا) بود به ثبت درخشندگى ابرنواخترهاى دوردست پرداختند تا ميزان كندشدن انبساط عالم را محاسبه كنند.هر دو گروه به يافته هايى نائل شدند كه هر جزء آن به نوبه خود به اندازه يافته هاى پنزياس و ويلسون، در رابطه با ريزموج پس زمينه كيهانى غيرمنتظره بود.«كهكشان هاى دوردست كه دربردارنده ابرنواختر هستند با سرعتى كه با گذشت زمان كاهش پيدا كند از ما دور نمى شوند، بلكه اين كهكشان ها با شتاب از ما دور مى شوند.»اين كشف مانند تمامى پيشرفت هاى غيرمنتظره علمى كه در گذشته روى داده است، مجموعه اى از سئوالات را در رابطه با موضوع مورد بحث پديد آورد. معماهايى كه در ذيل مورد بحث قرار خواهند گرفت نشانى از دستاوردهاى سترگ قرن گذشته است و در عين حال ما را آگاه مى سازد كه هنوز راه درازى در پيش داريم.
۱- جهان هستى در چند بعد خلاصه مى شود
فى الواقع به جز در نمايش هاى شعبده بازى هيچ كس يك خرگوش را از يك كلاه خالى بيرون نمى آورد، براى ما كه در جهانى سه بعدى زندگى مى كنيم. مگر نه؟ ولى شايد هم اين طور نباشد. فيزيكدان ها به طور سنتى عالم هستى را با بهره گيرى از چهار بعد ترسيم و تفسير مى كنند: سه بعد فضايى آشنا و ديگرى بعد زمان.مدل مذكور به ما كمك مى كند تا براى همه چيز توضيح و تفسيرى داشته باشيم، از خميدگى نور ستارگان در هنگام عبور از كنار خورشيد گرفته تا شكل گيرى سياهچاله ها. اكنون فيزيكدانان به اين مطلب مى انديشند كه احتمالاً بايد چند بعد فضايى ديگر را به سيستم كنونى بيفزايند.مسئله سلسله مراتب موجبات تحريك فيزيكدانان را فراهم مى سازد. به بيان ساده تر آنان نمى دانند كه چرا نيروى جاذبه گرانشى به شدت از سه نيروى بنيادين ديگر يعنى الكترومغناطيس، نيروى قوى و نيروى ضعيف، ضعيف تر است. دو فيزيكدان به نام هاى ليزا راندال از موسسه فناورى ماساچوست در كمبريج و رامان ساندرام از دانشگاه جان هاپكينز در بالتيمور (مريلند) تفسيرى ارائه كرده اند كه بر طبق آن بعد ديگرى به ابعاد كنونى اضافه مى شود.در مدلى كه آن دو ارائه دادند ما در دنياى چهار بعدى زندگى مى كنيم و ذرات گراويتون كه حامل نيروى گرانشى هستند، در بعدى ديگر واقع اند.اختلافى كوچك در بعد پنجم، ميان اين دو جهان، موجب كاهش چشمگير نيروى گرانشى مى شود.نظريه پردازان تئورى ريسمان حتى از اين هم فراتر مى روند. آنها چهار نيروى بنيادين فيزيك را در يك مدل يازده بعدى يكپارچه مى سازند، كه در آن، حلقه هاى بسيار كوچك و قطعات ريسمانى، بنيادى ترين ذرات هستند.اما حتى خوش بين ترين نظريه پردازان تئورى ريسمان نيز ترديد دارند كه در آينده نزديك بتوانند اين ريسمان ها را مشاهده كنند.نظريه مذكور پيش بينى مى كند كه اين ريسمان ها ۱۰۰ ميليون ميليارد برابر كوچكتر از ريزترين ذرات زيراتمى هستند. (منظور ذراتى است كه توسط نيرومندترين شتاب دهنده هاى ذرات ايجاد شده اند.)اما در اين بين شواهد دال بر بعد پنجم مى تواند بسيار زودتر به دست ما برسد. راندال و ساندرام پيش بينى مى كنند كه شتابدهنده بزرگ هادرون، واقع در جنوا كه قرار است در سال ۲۰۰۷ شروع به كار كند مى تواند انرژى كافى را براى نفوذ يك گراويتون به دنياى ما فراهم سازد.


2- جهان چگونه شكل گرفت
ميان كيهان شناسان بر سر زمان شكل گيرى عالم قابل رويت، اين اجماع وجود دارد كه جهانى كه ما مى توانيم ببينيم، زائيده رويدادى است كه بين ۱۳ تا ۱۴ ميليارد سال پيش اتفاق افتاده است.در مدت يك ميكرو ثانيه پس از واقعه مذكور، عالم آشامه اى (سوپى) بى اندازه داغ بوده كه حاوى كوارك ها و ديگر ذرات عجيب بوده است.
در همان اثنا كه اين سوپ داغ در حال خنك تر شدن بود، كوارك ها متراكم شدند و موجبات تشكيل پروتون ها و نوترون ها و همين طور ذراتى از اين دست منجمله هادرون ها و مزون ها را فراهم كردند.هنگامى كه جهان هستى در زمانى معادل يك ثانيه به بلوغى خاص رسيده بود، ديگر به جز نوترون ها، پروتون ها، فوتون ها، الكترون ها و نوترينوها چيز ديگرى وجود نداشت.مجموعه اى از واكنش هاى هسته اى در دويست ثانيه بعدى، موجبات تشكيل هسته سه عنصر اوليه را كه كوچكترين عناصر هستند فراهم ساخت.
امواج صوتى حاصل از پژواك مهبانگ كه در شرف محو شدن بود در درون سيال بى اندازه داغ و چگال جهان، كه هنوز در نخستين دوره رشد خود بود، مانند موج درون يك درياچه انتشار مى يافت.يك گروه متراكم از الكترون هاى آزاد با بار منفى كه توسط پروتون ها (كه بار مثبت دارند) كشيده مى شدند، با جزر و مد اين سيال همراه مى شدند، در اين مسير فوتون ها در برخورد با ذرات باردار مذكور، جمع آورى و محصور مى شوند.در آن هنگام كه جهان سيصد و هشتاد هزار سالگى خويش را پشت سر گذاشته بود به اندازه كافى سرد شده بود كه اتم ها براى شكل گيرى مجال پيدا كنند.اين اتفاق موجب شد كه فوتون هاى محصور، آزاد شوند و آنگاه روشنايى جهانى هستى را فرا گرفت.فوتون هاى رها شده حامل اطلاعات در رابطه با نوسانات چگالى و دما در عالم نوپا در قالب الگويى از تغييرات درخشندگى بودند.
ستاره شناسان به اين تابش باستانى كه از دوران هاى نخستين حيات عالم بر جاى مانده است (كه البته نخستين بار توسط پنزياس و ويلسون مشاهده گرديد)، عبارت ريزموج پس زمينه اى كيهانى اطلاق مى كنند.108744.jpg
هنگامى كه ستاره شناسان تلسكوپ هاى ريزموج مانند كاوشگر پس زمينه كيهانى و يا جايگزين آن (كاوشگر ناهمسانگردى موج) به نام ويلكينسون را به جهت خاصى نشانه رفتند و آنگاه دماى كهموج زمينه اى كيهانى را محاسبه كردند، تابشى را مشاهده كردند كه دمايى در حدود ۷/۲ درجه سيلسيوس بالاتر از صفر مطلق داشت (يا به عبارتى ۷/۲ درجه كلوين).هنگامى كه جهت مخالف را بررسى كردند مجدداً ۷/۲ درجه كلوين را به دست آوردند. البته نوساناتى هم وجود داشت كه ناچيز بود و در حالت بيشنيه به حدود يك واحد در صدهزار مى رسد.هر انفجارى كه موجبات يكنواختى كنونى عالم را فراهم آورده باشد كيهان شناسان را شيفته خود مى كند. حالتى كه در آن گويى تمامى اجزاى عالم نوپا به يكديگر مرتبط و متصل بوده است.حال سئوال اينجاست كه چنين امرى چگونه امكان پذير است؟آلن گات (۱۹۲۵ م) در حالى كه در اواخر دهه ۷۰ ميلادى بر روى مسئله فوق در حال تفكر و بررسى بود به درك حيرت انگيزى نائل شد كه چنين بود: چه مى شد اگر جهانى كه امروز براى ما رويت پذير است به شكل حباب بسيار كوچك و در عين حال فوق العاده يكنواختى پديدار شده باشد و به ناگاه با چنان سرعتى منبسط شده كه فرصتى براى تغيير و دگرگونى نيافته است.
نظريه تورم گات نه تنها يكنواختى موجود در تابش زمينه كيهانى به ميزان يك واحد از صد هزار را توضيح مى دهد بلكه اين فرض را مطرح مى كند كه وضعيت توده اى مورد نظر خود برخاسته از نوسانات كوانتومى واقع شده در طول مدت تورم است.
كيهان شناسان بر اين امر توافق دارند كه نوسانات بسيار كوچك در عالم نوپا به وسيله نيروى گرانشى تقويت شده است تا توده هاى بزرگى را كه امروزه مشاهده مى كنيم تشكيل بدهد، البته هنوز لازم است كه تمامى جزئيات مورد بررسى و تحليل قرار گيرد.
در ضمن نظريه گات پيش بينى قابل آزمايشى را بيان مى دارد كه چنين است: جهانى كه به صورت حبابى متورم شده است، در اصطلاح كيهان شناختى تخت به نظر مى رسد. تخت به اين معنى است كه در يك فضاى تخت هرگز دو خط موازى يكديگر را قطع نمى كنند حتى اگر آن دو تمامى عالم را بپيمايند. در سال هاى اخير ستاره شناسان با محاسبه اندازه هاى زاويه اى تغييرات تابش زمينه كيهانى كه البته بسيار كم است، بارها (و اكنون در موسسه فناورى ماساچوست) پيش بينى گات را مورد آزمايش قرار داده اند.در هر بار آزمايش، آنان، به نتيجه اى به جز تخت بودن عالم هستى دست نيافتند. مارتين وايت اخترفيزيكدان دانشگاه بركلى (كاليفرنيا) مى گويد: مورد مذكور ساده ترين راه حلى است كه مى توان براى معادله اينشتين ارائه كرد لكن مى تواند جهان را به طور دقيقى توضيح دهد.هيچكس بر اين امر وقوف كامل ندارد كه چه چيزى موجبات پيشروى اين تورم را فراهم كرده است.فيزيكدان ها ليست طويلى از مدل ها را براى عالم در حال انبساط پيشنهاد كرده اند ولى اغلب اين راه حل ها پايه و اساس كاملاً فيزيكى ندارند و براى سهولت كار از يك سرى ملاحظات و حذفيات رياضى نيز در آنها استفاده شده است.
ادوارد راكى كولب، اخترفيزيكدان شتابدهنده فرمى مى گويد: «پس از بررسى تمامى تئورى هاى موجود درباره مبحث تورم و انبساط عالم به اين نتيجه مى رسيم كه هنوز نظريه اى كامل در اين مورد در اختيار نداريم.»

3 _ دليل انباشتگى ماده در عالم چيست؟
اگر جهان كاملاً متقارن مى بود هيچ سياره، ذره و يا بشرى وجود نمى داشت، زيرا در چنين حالتى، عالم هستى دقيقاً به يك ميزان توسط ذره ها و پادذره ها آكنده مى گشت و آن گاه ذره ها و پادذره ها به سرعت منهدم مى شدند و حاصل آن انتشار پرتو گاما مى بود. چنين جهانى مملو از تشعشعات و فاقد هرگونه اتم مى بود.
در هر حال، هيچ پادماده اى واقعاً در جهان حضور ندارد كه البته توضيح چنين مطلبى براى نظريه پردازان مشكل است.
انبساط و تورمى كه مدنظر گات است (و پيشتر به آن اشاره شد) مى بايست تامين كننده مقادير يكسانى از ماده و پادماده باشد.
البته اگر مقدار ماده و پادماده دقيقاً به يك ميزان مى بود و موجب انهدام طرف مقابل مى شد آن گاه ديگر نظريه پردازى وجود نمى داشت تا اين فرضيه ها را ابراز نمايد.
اكنون اين سئوال پيش مى آيد كه ماده چگونه توانسته از انهدام، جان سالم به در برد؟ اين احتمال وجود دارد كه پاد ماده هنوز در جهان باقى باشد لكن مقيم نقطه اى از عالم است كه آنقدر از ما دور است كه نمى توان آن را مشاهده كرد. جاناتان فنگ فيزيكدان دانشگاه كاليفرنيا (ارواين) اشاره مى كند كه: «مى توان تصور كرد در جايى ديگر مواردى مانند پاد بشر و پاد كهكشان هايى وجود داشته باشد لكن اين موضوع پيامدها و نتايجى در برخواهد داشت كه هنوز قابل درك نيست.»
احتمال دوم اين است كه ما فرض كنيم عالم كاملاً متقارن است اما همين جهان متقارن پس از روى دادن انفجار بزرگ (مهبانگ) از اتفاقى به نام «فاجعه انهدام» احتراز كرده باشد و مى توان براى استدلال چنين بيان كرد كه علت اين امر تمايل (اندك) قوانين فيزيك به سمت ماده است.
همين اندك رجحان موجود، موجب خلق مقدار اندكى ماده اضافى شده است و جهانى كه امروز مى بينيم توسط همان بقايا ايجاد شده است.
در اواسط دهه ۱۹۶۰ جيمز كرونين و وال فيچ دو فيزيكدان آمريكايى در آزمايشات خود به نتايجى دست يافتند كه همكارانشان را حيرت زده كرد. آنان در آزمايشات خود نشان دادند كه در ۲/۰ درصد از مواردى كه منجر به انهدام ذرات بنيادى خاصى مى شود، تقارن مورد انتظار رعايت نمى شود. پس از اين آزمايش، كيهان شناسان بلافاصله اين مطلب را مطرح كردند كه احتمالاً نتايج به دست آمده از آزمايشات فوق مى تواند توجيهى براى وجود ماده در عالم باشد، لكن هنوز تا نيل به نتيجه قطعى راه درازى در پيش است.108972.jpg
۴ _ نحوه شكل گيرى كهكشان ها چگونه بوده است؟
وايت مى گويد: «ما توصيفى مصور و تصويرگونه از نحوه شكل گيرى كهكشان ها در دست داريم كه وضعيتى كلى را براى ما نمايان مى سازد لكن اين مورد از استحكام لازم برخوردار نيست.»
توده هاى ماده در عالم نوپا از كجا آمده و چگونه اين توده ها در دوران هاى بعدى به وسيله نيروى گرانشى تقويت شده و به كهكشان ها تبديل شده اند ؟ كيهان شناسان قادر به پاسخگويى به اين قبيل پرسش ها نيستند اما بر سر اين مطلب توافق دارند كه توده هاى ماده اى كه در سرتاسر عالم نوپا پراكنده شده بودند در اثر گرانش حاصل از وجود خود، فرو ريخته اند و در همين حين پروتون ها و نوترون ها (كه مجموعاً باريون ناميده مى شوند) را در پى خود مى كشند و موجب بالا رفتن دماى آنها مى شوند.
باريون هاى پرسرعت با يكديگر برخورد كرده و انرژى از دست دادند. آن گاه (مانند سنگى در چشمه) در چشمه هاى گرانشى ته نشين گشتند.
با توجه به موارد فوق، اگرچه مدل هاى سه بعدى كهكشانى، مدل حبابى عالم را به طريقى كلى مورد تاييد قرار مى دهد لكن جزئيات مربوط به آن بسيار دشوار است و درك آن به آسانى قابل درك نيست.
اكنون سئوالى پيش روى ما قرار دارد مبنى بر اينكه آيا برخورد كهكشان هاى مارپيچى موجب ايجاد كهكشان هاى بيضوى مى شود؟
اگر پاسخ ما به اين پرسش مثبت باشد، مسئله ديگرى كه وجود دارد اين است كه چرا اين دو نوع كهكشان رد پاى متفاوتى از خود بر جاى مى گذارند؟
به اين دليل كه انجام محاسبات براى تعيين فواصل كهكشانى مستلزم صرف زمان زيادى است، پيشرفت هاى صورت گرفته در مسير حل پرسش هاى فوق به كندى انجام شده است، لكن فعاليت هاى مداومى در اين راستا انجام پذيرفته است. گروهى انگليسى _ استراليايى كه مسئوليت تحقيق درباره قرمزگرايى كهكشان df2 را بر عهده دارند، فاصله بيش از دويست و بيست هزار كهكشان را به دست آورده اند و گروهى به نام SDSS نيز انتظار دارند كه تا پايان سال ۲۰۰۵ ميلادى كه كاوش مذكور به مرحله مطلوبى برسد نقشه اى سه بعدى از حدود يك ميليون كهكشان را تهيه كنند. لازم به ذكر است كه گروه SDSS تاكنون فواصل بيش از دويست هزار كهكشان را محاسبه كرده اند.
ديويد وينبرگ اخترفيزيكدان دانشگاه ايالتى اوهايو مى گويد: «فى الواقع، داده هاى مذكور مى بايست در يافتن روزنى به سوى پاسخ اين پرسش كه كهكشان ها چگونه پديد آمده اند به ما كمك شايانى بكند.»


5_ ماده تاريك سرد چيست؟
مى دانيم كه مجموع ستارگان و كهكشان ها جرمى كمتر از ۵/۰ درصد از كل جرم موجود در عالم را تشكيل مى دهند و حتى اگر ابرهاى نامرئى تشكيل شده از اتم ها را (كه برخى عقيده دارند در نقاط دوردست عالم شناور هستند) به اين مقدار بيفزاييم، ميزان فوق از ۴۰ درصد تجاوز نمى كند.
مابقى آن متشكل از ماده تاريك سرد و انرژى تاريك است.اگرچه ستاره شناسان قادر به مشاهده مستقيم ماده تاريك نيستند، لكن بر اين عقيده اند كه ميزان آن به حدود ۲۳ درصد ماده موجود در عالم مى رسد. استدلال آنها در اين مورد بر پايه بررسى هايى است كه بر روى نحوه كشيده شدن ستارگان به وسيله ماده تاريك و همين طور پديده خمش نور است. ماده تاريك سرد در طول خلاء موجود در كيهان، به صورت يك رشته مجتمع شده اند كه طولى در حدود چند صد ميليارد سال نورى را در برمى گيرد.108969.jpg
چنين تصويرى به اين مورد اشاره مى كند كه ماده تاريك، حركتى كند دارد و به همين دليل از دماى پايينى برخوردار است.
اگر ماده تاريك، گرم و پرسرعت مى بود، در زمان هاى بسيار دور موجب محو شدن جرم جهان مى شد و همين امر از شكل گيرى كهكشان ها جلوگيرى مى كرد. در ضمن واكنش ذرات ماده تاريك سرد با مواد معمول، مى بايست بسيار ضعيف باشد (البته اگر نخواهيم وقوع اين امر را به طور كامل نفى كنيم). در غير اين صورت هاله هاى كروى شكل ماده تاريك كه راه شيرى و ساير كهكشان ها را احاطه كرده اند مسطح مى شدند و به شكل صفحات كهكشان مانندى در مى آمدند. اگر ذرات ماده تاريك تنها با مواد عادى واكنش مى دادند (كه فى الواقع همين طور است) آشكار نمودن آنها آسان مى بود.
اما اين واكنش ها به قدرى ضعيف هستند كه آشكار كردن آنها براى ما امكان ندارد.علاوه بر اين، براى بيشتر اين ذرات زمانى طولانى تر از عمر عالم هستى لازم است تا اولين برخورد خويش را تجربه كنند.فيزيكدان ها در حال بررسى دو راهكار هستند تا به ماهيت اين ذرات ناشناخته پى ببرند.يكى از اين راهكارها، بررسى اين مورد در مقياس وسيع است و چنين بيان مى شود كه انهدام ذرات ماده تاريك و پادذره هاى آنها در مركز كهكشان راه شيرى و يا در هسته خورشيد لزوماً، مى بايست موجب تشكيل نوترينو بشود. در چنين وضعيتى كه نوترينوها به طور ضعيفى با مواد وارد واكنش مى شوند، مى بايست گاه و بيگاه يكى از اين ذرات بنيادى با يك مولكول آب برخورد كند و تشعشعى از نور را آزاد كند.
فيزيكدان ها به اين اميد كه يكى از اين پرتوها را آشكار نمايند، در حال تبديل درياى مديترانه، درياى آدرياتيك (اين دريا بخشى از درياى مديترانه است كه توسط كشورهاى ايتاليا، كرواسى، اسلونى، بوسنى و مونته نگرو احاطه شده است) و كانون يخى قطب جنوب به يك رصدخانه عظيم و پهناور براى آشكارسازى نوترينوها هستند و اين كار را با قرار دادن رشته هاى طويلى در زير آب و يخ (البته رشته هاى حساس به نور) انجام مى دهند.
ايده ديگر در اين رابطه بررسى جزيى اما دقيق است. براى مطالعه جزء به جزء اين مطلب دو حسگر به نام هاى CDMSI و CDMSII در حال فعاليت هستند كه اولى در دانشگاه استنفورد ساخته شده و در اتاقى حدود ده متر زيرزمين قرار دارد و ديگرى كه در اواخر سال ۲۰۰۳ شروع به كار كرده در يك معدن آهن در مينه سوتا و در حدود ۷۴۰ مترى سطح زمين قرار گرفته است.
در سال ۲۰۰۰ ميلادى گروهى از محققان ايتاليايى كه سرگرم انجام DAMA (پروژه اى در رابطه با ماده تاريك) بودند، ادعا كردند كه ماده تاريك را يافته اند.
اما نتايج مذكور به سرعت و به طور گسترده دچار بى اعتبارى شد زيرا پژوهشگران ديگر موفق به تاييد اين يافته ها نشدند و در نتيجه نتوانستند ادعاى گروه مذكور را تاييد كنند.
در همين اثنا آزمايشات ديگرى در ايالات متحده، ايتاليا، آلمان و ژاپن انجام پذيرفت اما هيچ كدام موفق به يافتن شواهدى كه خالى از ابهام باشد و در عين حال به شواهدى مبنى بر وجود ذرات ماده تاريك (كه تصور مى شد بسيار فراوان باشند) دلالت نمايد، نشدند.
۶ _ آيا تمامى باريون ها در درون كهكشان ها شكل گرفته اند؟
تنها ده درصد از ماده نرمال و معمول موجود در عالم (منظور مواد باريونيك است كه از پروتون ها، نوترون ها و الكترون ها تشكيل شده اند) در داخل ستارگان قرار دارند.
ستاره شناسان درصدد هستند تا باريون هاى بيشترى را در كوازارها بيابند، كوازارها اجرام درخشانى هستند كه در فواصل دوردستى از زمين قرار دارند و نيرو محركه شان توسط سياهچاله ها تامين مى شود.
اگر نور كوازار در راه خود به سوى زمين از ميان باريون هاى گازى عبور كند، اتم هاى موجود در گاز، اثر خود را در قالب خطوط جذبى بر طيف كوازار باقى خواهند گذاشت.
لكن مسئله اينجاست كه ستاره شناسان تنها كسر كوچكى از آنچه كه انتظارش را مى داشتند، يافتند و اكنون اين سئوال مطرح مى شود كه باريون ها كجا رفته اند؟ بيشتر اخترفيزيكدان ها بر اين عقيده اند كه باريون هاى مذكور جايى نرفته اند و هنوز در فضا غوطه ور هستند، لكن از ميلياردها سال قبل كه ابرهاى گازى شكل گرفته اند، باريون ها با يكديگر برخورد كرده و انرژى آزاد كرده اند و به واسطه اين انرژى دماى گازها را تا حدود يك ميليون درجه سانتى گراد افزايش داده اند. جرى آستريكر اخترفيزيكدان دانشگاه پرينستون مى گويد: «گاز در اين محدوده هاى دمايى جذب و نشر كاملى ندارد و اين يك تصادف ناميمون است.»
ديويد وينبرگ و همكارانش در سال ۲۰۰۱ به مدت يك هفته از رصدخانه پرتوايكس چاندرا استفاده نمودند تا گواهى دال بر وجود گاز در هاله هايى از ماده تاريك كه كهكشان ها را احاطه كرده اند، بيابند.
وينبرگ ۹۰ درصد مطمئن است كه ردپاى گاز را در داده هاى مربوط به جذب پرتوايكس مشاهده كرده است اما مى گويد كه وى براى حصول اطمينان كامل نيازمند زمان بيشترى بوده است. البته او اقرار مى كند كه: «اختصاص چنين زمانى براى يك رصد خاص كه ممكن است هيچ نتيجه اى در بر نداشته باشد مدت زيادى به حساب مى آيد. اما اين مسير مى توانست بهترين راه براى دريافتن اين مطلب باشد كه امروزه باريون ها كجا هستند.»
مورد مذكور يكى از موارد اساسى در مسير ارائه تصويرى روشن از كيهان است.
۷- انرژى تاريك چيست؟
براى تامين نيرو محركه لازم براى حفظ شتاب كنونى عالم، مى بايست تا ۷۳ درصد از كل چگالى عالم توسط انرژى تاريك اشتغال شده باشد.
بزرگ ترين مشكل كه بر سر راه اين ايده وجود دارد اين است كه هيچكس نظرى درباره ماهيت انرژى تاريك ندارد.
مايكل ترنر از دانشگاه شيكاگو مى گويد: «آنچه ما تاكنون توانسته ايم انجام دهيم تنها نامگذارى اين انرژى بوده است.» اين انرژى مى تواند بى ارتباط با جهان باشد (به طور مثال خود خلأ) و يا تاثيرات ابعاد فضايى پنهان داشته باشد.»
اما حداقل ستاره شناسان مى دانند كه اين انرژى چه مى كند.
پرل ماتر مى گويد: «انرژى مذكور مانند انرژى پادگرانى حالت دافعه دارد اما اينطور نيست كه با ويژگى ذاتى ذرات بى ارتباط باشد و به طور مستقيم در فضا عمل مى كند.»
وضعيت ارتجاعى موجود در فضا اندكى شبيه به انبساط عالم نوپا است و تنها تفاوت در اينجاست كه انرژى تاريك در اين مدت طولانى تاثيرات بسيار كمترى را بر جاى گذاشته است.
فيزيكدان ها در تلاشند تا با بهره گيرى از نظريه هاى فيزيكى مورد قبول دانشمندان چگالى انرژى تاريك را محاسبه كنند. اما نتايجى كه به دست آورده اند با واقعيت سازگارى ندارد. تاكنون مقدار محاسبه شده در حدود ۱۰۶۰ برابر بزرگتر از ميزان مشاهده شده است. (البته برخى معتقدند كه اين مقدار مى تواند تا ۱۰۲۰ هم پيش برود.)
كيهان شناسان همواره با اعداد و ارقام بزرگ سروكار داشته اند اما حتى آنها نيز از چنين اختلافى دچار نگرانى شده اند. كولب مى گويد: «تمامى اين صفر ها (منظور اختلاف هاى موجود است) بيانگر اين مطلب است كه هنوز در فرضيه هاى ما يك مطلب اساسى از قلم افتاده است.»
۸- چگالى عالم چقدر است؟
بيشتر ماده و انرژى موجود در عالم با انبساط آن تنها در اختيار مواد و نيروى گرانشى حاصل از آنها مى بود، تاكنون اين نيرو موجب سقوط عالم و بازگشت آن به وضعيت نقطه اى شده بود. اما انرژى تاريك باعث گسترش عالم شده است. به تحقيق سرنوشت جهان هستى نامعلوم است زيرا دانسته هاى ما در رابطه با انرژى تاريك، ناقص و سطحى است. علت وجود شتاب در جهان در مسير انبساط، وجود انرژى تاريك است و اگر چگالى انرژى تاريك، ثابتى جهانى باشد و يا حداقل در سرتاسر عالم ميزانى مثبت را اختيار كند آن گاه پيروزى از آن انرژى تاريك خواهد بود.
با توجه به موارد فوق جهان هستى با سرعتى كه به صورت يكنواخت افزايش مى يابد به انبساط خود ادامه خواهد داد و بنابراين تا صد ميليارد سال آينده ما با تلسكوپ هاى امروزى تنها مى توانيم تعداد انگشت شمارى از كهكشان ها را مشاهده كنيم. اما انرژى تاريك (ثابت كيهانى مشهور اينشتين) مى تواند در واقع متغير باشد. حتى اين مقدار مى تواند منفى هم بشود كه البته در اين صورت جهان به سوى سقوط پيش خواهد رفت.
سر مارتين ريس، اختر فيزيكدان دانشگاه كمبريج مى گويد: «حتى اگر اين مقدار، اندكى از صفر كوچكتر بشود مى تواند موجبات سقوط (رمبش) عالم را فراهم كند.» امروزه هيچ تلكسوپى آنقدر برد ندارد كه براى ما روشن سازد كه كدام نظر صحيح است.
دورترين ابرنواخترهايى كه تاكنون براى تحقيق در رابطه با چگالى انرژى تاريك مورد بررسى قرار گرفته اند، در اصطلاح كيهان شناسى، همسايه هاى ديوار به ديوار ما بوده اند.اما محققان بر روى ماهواره تحقيقاتى SNAP حساب ويژه اى باز كرده اند تا شرايط را مساعدتر سازند. تلسكوپ كه به شكار ابرنواخترها اختصاص يافته است به اين دليل كه مدارى بسيار بالاتر از جو تيره و تار زمين را اختيار مى كند انرژى تاريك را به ميزان نيمى از راه به سوى مهبانگ نزديك تر مى سازد و اين اميد را در دل دانشمندان زنده مى كند كه يك بار و براى هميشه به اين سئوال پاسخ دهند.هشت معمايى كه در اين مقاله مطرح شد، رموز اساسى كيهان شناسى به شمار مى روند و اگر بخت يار دانشمندان باشد مى توان اميدوار بود كه پاسخ اين پرسش تا سال ۲۰۱۰ معين شود. اما كيهان شناسان يك چيز را به خوبى مى دانند، اينكه هر پاسخى، خود، خالق سئوالاتى تازه است.
Astronomy,Nov.2004
مارك سينسل
ترجمه: احمد آرين خو روزنامه شرق