چهارشنبه، تیر ۲۹، ۱۳۸۴

چگونه ميمون ها با يكديگر سخن مى گويند

تغييرات خفيف اما تصميم گيرنده

نگين كروئى

جانوران سخنگو هميشه انسان ها را شيفته خود ساخته اند. شايد شما هم بارها تلاش كرده ايد با سگ يا گربه خود حرف بزنيد يا اينكه سخن گفتن را به يك طوطى بياموزيد. به نظر شما جانوران چگونه با يكديگر حرف مى زنند؟ سخن گفتن آنها چه تفاوتى با سخن گفتن انسان ها دارد و اصولاً زبان ها چگونه به وجود آمده اند؟ اينها همه پرسش هايى هستند كه از ديرباز ذهن دانشمندان را به خود مشغول كرده اند. در اينجا قصد داريم پاسخ دانشمندان به اين پرسش ها را براى شما بازگو كنيم.
حتى اگر جيغ و فرياد ميمون ها در ابتدا تنها سر و صداهاى اتفاقى به نظر بيايند اما براى ميمون هاى «بربر» از معنا و مفهوم خاصى برخوردارند. مفهوم آنها را مى توان چنين ترجمه كرد: «توجه انسان». 123540.jpg
خانم «يوليا فيشر» از پژوهشگران مركز مطالعه رفتار نخستى ها در شهر گوتينگن آلمان، معنا و عملكرد سر و صداهاى ميمون ها را دقيق تر مورد بررسى قرار داده است. او براى اين منظور ابتدا ميمون ها را مورد مشاهده قرار داده و صداهاى آنها را در شرايط مختلف، براى مثال در موقعيت هاى خطرناك، ضبط مى كند. چند روز بعد وى خود را در گوشه اى پنهان ساخته و سر و صداهاى ضبط شده را به وسيله بلندگو براى ميمون ها پخش مى كند و نظاره گر واكنش آنها مى شود؛ در واقع با كمك دوربين فيلمبردارى خود واكنش ميمون ها به صداهاى مختلف را به تصوير مى كشد. توانايى هاى ارتباطى حيوانات هميشه ما را شيفته خود مى سازند با اين وجود بايد تذكر دهيم ارتباطى كه مشابه با زبان و سخنگويى انسان ها باشد حتى در ميان باهوش ترين جانوران هم وجود ندارد. خانم فيشر در اين باره مى گويد: «ميمون ها اين توانايى را ندارند كه سر و صداى خود را به صورتى كنترل شده و به شيوه اى كه ما مورد استفاده قرار مى دهيم، به كار بگيرند. آنها نمى توانند نقشى عمدى در آن بازى كنند به اين صورت كه براى بيان هر جمله اى يك صداى خاص از خود درآورند.»
در مقابل توانايى درك و تفهيم سر و صداها و نتيجه گيرى از آنها هنر حيوانات آنچنان هم شگفت انگيز نيست. شايد ميمون هاى هشدار دهنده اصلاً قصد اين را هم نداشتند كه ديگران را از خطر موجود آگاه كنند. «يوليا فيشر» فريادهاى ميمون ها را تنها واكنش آنها در لحظات ترس مى داند و معتقد است كه اين برداشت ميمون هاى ديگر است كه معنا و مفهومى به آنها مى بخشد. با قصد قبلى از چيزى سخن گفتن، درباره گذشته و آينده مشورت كردن و ساختن قوانين گرامرى، همه و همه، تنها در حيطه توانايى هاى انسانى باقى مى ماند. سگ هاى سخنگو، همانند گذشته، در خيال بافى هاى داستان ها و فيلم ها جاى دارند.
اينكه انسان ها از چه زمانى، چگونه و چرا شروع به سخن گفتن و برقرارى ارتباط با يكديگر كردند نيز همچون گذشته، يك معما باقى مى ماند. نخستين قدم جهت حل اين معما در سال ۱۹۹۸ توسط محققان بريتانيايى برداشته شد. اين محققان پس از بررسى هاى بسيار توانستند ژن هاى ويژه تكلم يا در اصطلاح ژن هاى Fox P2 را كشف كنند. اين پژوهشگران خانواده اى را مورد آزمايش قرار دادند كه از نسل هاى گذشته با مشكل اختلالات تكلمى مواجه بودند. نتيجه اين آزمايشات اين بود كه ژن مزبور در خانواده نامبرده دچار اشكال بوده است. تغييرات خفيف اما تصميم گيرنده براى ژن تكلم حدود ۲۰۰ هزار سال پيش صورت گرفتند. تغييراتى كه در ميان انسان ها رخ دادند در ميمون ها با وجود نزديكى زياد آنها به انسان ها انجام نگرفتند. بدين ترتيب، پيش شرط مهم، اما نسبتاً جديدى توضيح داده شد كه براى تكامل زبان ضرورى است. اما اين پرسش كه ابتدا نياز به ارتباط با ديگران يا موتاسيون يا جهش ژنتيكى صورت گرفته در ژن تكلم موجب سخن گفتن انسان ها با يكديگر و برقرارى ارتباط آنها با يكديگر شد؟ هنوز هم پاسخ داده نشده است. آنچه مسلم است اين است زمانى كه امكان تماس متقابل و درك منظور يكديگر وجود دارد تكامل فرهنگى تا حد زيادى شتاب مى گيرد. چرا كه در اين صورت ما مى توانيم از تجارب ديگران بهره مند شويم. كارى كه ميمون ها اغلب قادر به انجام آن نيستند.
اما در پايان بايد گفت يك وجه مشترك ميان انسان ها و ميمون ها وجود دارد و آن هم اين است كه اگرچه ميمون ها با فريادهاى خود از امكانات گسترده سخنگويى انسان ها برخوردار نيستند اما بدين وسيله مى توانند ديگران را تحت تاثير خود قرار دهند.
DW-WORLD.DE
روزنامه شرق

هیچ نظری موجود نیست: