ترجمه: ع. فخرياسرى: اوتيسم، كه ريشه در واژه اى يونانى به معناى «خود» دارد، نخستين بار توسط لئو كانر در دانشگاه جانز هاپكينز در بالتيمور ايالات متحده و (بدون اطلاع او و در گوشه ديگرى از جهان ؛ استراليا) هانس اسپرگر مطرح شد. مبتلايان به اين بيمارى قادر به برقرار كردن ارتباط طبيعى با ساير مردم نيستند و ميل توام با اضطرابى به حفظ و ادامه روش هاى عادى زندگى دارند كه به مرور زمان به صورت علايق يا وسواس هاى بسيار شديد درمى آيند. شدت بيمارى از مواردى كه فرد از حضور ديگران بى خبر است، سخنى بر زبان نمى آورد، و هيچ رفتار و كردار مفيد و نتيجه بخشى ندارد، تا دانش آموزانى كه نمرات بالا در درس هاى شان مى آورند، واژه هاى دانشمندانه و كاملاً حساب شده بر زبان مى رانند، و اطلاعات و واقعيات بسيارى را به ذهن سپرده اند، متفاوت است. بسيارى از مبتلايان به اين بيمارى با خود حرف مى زنند، و چنان رفتار مى كنند، كه گويى حضور يا نظر ديگران براى شان اهميتى ندارد.بيمارى چند شكل ديگر نيز دارد، كه البته تفاوت هايى با هم دارند. بسته به شدت بيمارى، گاه مى توان با داروهاى ضد افسردگى، كه با نظارت و كنترل دقيق تجويز مى شوند، از شدت علائم كاست، هر چند كه به طور معمول بيماران كار و زندگى طبيعى در اجتماع را دشوار مى يابند. به قول پروفسور نانسى مينشو از دانشگاه پيتسبورگ، «آنها اغلب وارد حوزه هاى فنى مى شوند، بيشتر دوست دارند با كامپيوتر- و خلاصه در هر حوزه اى كه دقت عمل، جزئيات و الگوها در آن نقش مهمى دارند- كار كنند. ولى به دليل جلوه نامطبوعى كه در سطح اجتماع دارند، يافتن شغل براى شان اغلب با دشوارى فراوان همراه است.»ابتدا، اوتيسم را نوعى اختلال روانى تصور مى كردند، كه گريبانگير فرزندان مادران خونسرد و بى عاطفه مى شود، و معتقد بودند با چند جلسه روان درمانى فشرده قابل درمان است. در طول سال هاى دهه ،۱۹۶۰ متخصصين متوجه شدند، كه برخى كودكان مبتلا به اوتيسم اغلب دچار صرع يا داراى اسكن مغزى غيرطبيعى نيز هستند. حاصل اين كشفيات آن بود، كه از سال هاى دهه ،۱۹۷۰ بيمارى را نوعى اختلال مغزى پنداشتند. حال مى دانيم كه اوتيسم يك بيمارى عصبى ارثى است، كه در پسر بچه ها سه برابر دختر بچه ها ديده مى شود.
منبع : روزنامه شرق
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر