یکشنبه، آبان ۲۲، ۱۳۸۴

آگاهى ايرانيان از گردش زمين بر گرد خورشيد

زمين متحرك و آسمان ثابت

رضا مرادى غياث آبادى

داستان ستاره شناسى در ايران باستان از پيشرفت و گستردگى فراوانى برخوردار بوده كه متاسفانه امروزه به دست فراموشى سپرده شده است. دستاوردهاى ايرانيان در اين زمينه به ميزان فراوانى بر آگاهى هاى نجومى مردمان سرزمين هاى ديگر افزوده و در پيشرفت علم مفيد بوده است. از آنجا كه امروزه در رسانه هاى گروهى و كتاب هاى درسى، كمتر در اين باره سخن مى رود نگارنده كوشش مى كند در اين سلسله مقاله ها كه روزهاى يكشنبه هر هفته در صفحه علم منتشر مى شود در حد بضاعت خود به موضوع ستاره شناسى باستانى و نيز باستان شناسى (تاثير رخدادهاى كيهانى بر زندگى و باورهاى مردم) بپردازد. نگارنده آمادگى دارد تا هر هفته درباره نامه ها و پيام هاى رسيده خوانندگان گفت و گو كند و از اهل نظر خواهشمند است ديدگاه هاى خود در اين زمينه را گوشزد كنند.
•••
مى دانيم كه اثبات گردش زمين به دور خورشيد كه ناقض نظريه «زمين مركزى» پيشينيان بوده به يوهانس كپلر (سده هفدهم ميلادى) منسوب است. اما پيش از او گاليله و كوپرنيك (هر دو در سده شانزدهم) به فرضيه خورشيدمركزى اعتقاد داشته اما موفق به اثبات آن نمى شوند. در نتيجه افتخار اثبات رياضى اين پديده از آن كپلر است. كوپرنيك در كتاب «درباره گردش افلاك آسمانى» صادقانه بيان مى كند كه تحت تاثير افكار «ابن شاطر» قرار داشته است.
منابع موجود ايرانى نشان دهنده اين است كه هرچند ايرانيان موفق به اثبات حركت زمين نشده بودند (و يا دست كم منابعى در اين زمينه در اختيار ما نيست) اما گروهى از دانشمندان ايرانى بر چنين نظريه اى اعتقاد داشته اند كه در واقع خورشيد ثابت بوده و زمين بر گرد آن در چرخش است. يكى از شواهد مكتوب كتاب «اعلاق النفيسه» نوشته ابن رسته اصفهانى (قرن سوم هجرى/ نهم ميلادى) است كه تنها يك جلد از هفت جلد آن باقى مانده است. (اين كتاب با ترجمه دكتر حسين قره چانلو توسط انتشارات اميركبير و همچنين توسط كراچوفسكى و ديگران به زبان هاى ديگر منتشر شده است) ابن رسته ۷۰۰سال پيش از كوپرنيك مجموعه اى از نظريه هاى دانشمندان ايرانى را گرد آورده است كه برخى از آنان قائل بر يك يا دو حركت وضعى و انتقالى زمين بوده اند.
«زمين در هر شبانه روز، يك بار بر دو قطب خود مى گردد كه از مشرق آغاز و ظرف ۲۴ ساعت با گذشتن از آن سوى زمين به همان جا مى رسد.» (ص۱۷) «گردشى كه از ستارگان به نظر مى رسد، در واقع حركت زمين است نه فلك خورشيد.» (ص ۳۳)
ابوريحان بيرونى نيز در كتاب «قانون مسعودى» به معرفى دانشمندى به نام عبدالبحليل سجزى (سيستانى) مى پردازد كه به نظريه گردش زمين به دور خورشيد اعتقاد دارد و بر همين پايه اسطرلابى معروف به «زورقى» (شناور/ گردان) ساخته است. بيرونى شرح مى دهد كه «رد نظريه سجزى كار ساده اى نيست». (قانون مسعودى، متن عربى به كوشش عبدالكريم الجندى، بيروت، ۲۰۰۲ ميلادى، جلد دوم، فصل ششم، ص ۱۴۲. موجب تاسف است كه اين كتاب مهم بيرونى هيچ گاه در ايران ترجمه و نشر نشده است.) بيرونى همچنين ۶۰۰سال پيش از كپلر به صراحت مدار حركت سيارگان را نه دايره كامل بلكه «بيضوى» دانسته است (همان، ص ۱۴۸) هرچند بيرونى به اثبات رياضى اين ادعا نمى پردازد، اما وجود چنين باورى مى تواند جالب توجه باشد.
اما صدها سال پيش از بيرونى، سجزى و ابن رسته يعنى در دوره ساسانى گروهى از سيستانيان پيرو آيين ميترا (احتمالاً به دليل سختگيرى هاى موبدان ساسانى) به سرزمين هاى پيرامون رود سند (هند آن روز و پاكستان امروز) مهاجرت مى كنند كه در بين آنان ستاره شناسى به نام «ورازمهر» (در هندى «وراه ميهر») بوده است. سيتارام (Sitaram) دانشمند هندى نقل كرده است كه اين گروه را در هند با نام «شكاديپى» (منسوب به سكا/ سيستان) مى شناخته اند و كتاب نجومى معروف «سيدهانتا» كه عموماً اثر هنديان شناخته مى شود در اصل نوشته ورازمهر سيستانى بوده است. ورازمهر در اين كتاب شواهد و دلايلى عرضه مى دارد كه به موجب آنها نتيجه مى گيرد «زمين متحرك و آسمان ثابت است.» نظريه ورازمهر در همان هنگام مورد نقد و بررسى هاى علمى واقع شده و نمونه اى از آن مباحثات او و «براهماگوپتا» است. (براى آگاهى بيشتر نگاه كنيد به Penseurs de Islam Ies نوشته Baron Carra devaux؛ تاريخ علم در ايران، دكتر مهدى فرشاد، انتشارات اميركبير، جلد اول، ۱۳۶۵. سهم ارزشمند ايران در فرهنگ جهان، عبدالحميد نيرنورى، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، جلد دوم، ۱۳۷۷ و مقاله Iranian Influence on Indian Culture نوشته K.N.Sitaram در نشريه انستيتو كاما (Cama Institute Journal)
در پايان به اين نكته نيز بايد اشاره كرد كه كتاب اعلاق النفيسه ابن رسته اصفهانى از بسيارى جهات ديگر نيز ارزشمند است. او نقل مى كند كه نخستين كسى كه عربى نوشت؛ آن خط را از مردمان شهر «انبار» كه در «دل ايرانشهر» واقع بود فرا گرفته بود. او محدوده خليج فارس را نه تنها خليج فعلى بلكه همراه با درياى عمان مى داند: «اول خليج فارس در مصب دجله و آخر آن مكران است در اول هند.» او همچنين روايت هايى به نقل از دانشمندان زمان خود در اندازه جرم، قطر و فاصله خورشيد، ماه و سيارگان از زمين را مى آورد كه برخى از آنها با دانش امروز برابرى مى كند.
روزنامه شرق

هیچ نظری موجود نیست: